| پیام |
نویسنده |
آيا ايرانيان مخترع پيل الكتريكي بوده اند؟
تا چند سال پيش همه تصور ميكردند كه پيل الكتريكي را نخستين بار دانشمند ايتاليايي لوييجي گالواني در سال 1786 اختراع كرد.گالواني از قرار دادن دو فلز در آب نمك جريان برق بدست آورد. چقدر مايه تعجب است وقتي ميبينيم كه بر حسب تصادف ،گالواني هم براي ساختن پيل همان فلزهايي را استفاده كرد كه 1800 سال پيش از وي ايرانيان براي ساختن پيل بكار برده بودند. پيل مورد استفاده ايرانيان در قريه اي در اطراف بغداد به دست آمده است.باستان شناساني كه در آثار تمدن اشكانيان حفاري ميكردند در كلبه يك كاهن يا كيمياگر ايراني تعداد زيادي از اين پيلها به دست آوردند. بايد در نظر داشت كه در زمان فرمانروايي اشكانيان كه از 250 سال قبل از ميلاد مسيح تا 226 سال بعد از ميلاد ادامه داشت قسمت مهمي از كشور فعلي عراق و منجمله نواحي بغداد جز امپراطوري ايران محسوب مي شد. براي نخستين بار يك باستانشناس آلماني به نام ويلهلم كونيك يك پيل الكتريكي اشكانيان را 20 سال پيش در مرز عراق و ايران كشف كرد و هنگامي كه آن را به موزه برلين برد مشاهده كرد كه دوستانش نير قطعات شكسته و خورد شده نظير اين پيل را پيش تر به موزه آورده اند. باستان شناس آلماني پس از مدتي حدس زد كه شايد اين جسم عجيب يك پيل الكتريكي بوده است ولي دوستانش در اين مورد ترديد داشتند تا آنكه او پس از ساليان دراز تحقيق عاقبت موفق شد در خرابه هاي شهر سلوكيه متعلق به اشكانيان آلات ديگري كشف كند كه حدس قبلي او را تاييد نمود. اين دانشمند در حفاري هاي خود مقدار زيادي از اين پيلها را پيدا كرد كه به وسيله ميله هاي برنزي به يكديگر متصل بودند و در آخر فقط دو سيم از تركيب آنها بوجود آمده بود و سر اين دو سيم به دستگاه ديگري فرو رفته بود. كونيك مشاهدات خود را در كتابي منتشر ساخت.تا آنكه افكارش در سراسر جهان پخش شد و پس از آزمايشهاي فراواني كه در اين مورد به عمل آمد ، سرانجام چندي پيش يك مهندس امريكايي به نام ويلاردگري ثابت كرد كه اين دستگاه عجيب را اشكانيان براي آب دادن فلزات بخصوص طلا و نقره بكار مي برده اند. گري در گزارش خود مي نويسد:«اشكانيان از اتصال اين پيلها به يكديگر مقدار قابل توجهي نيروي برق بدست مي آوردند و آن را به وسيله دو سيم وارد دستگاه آبكاري كرده و با استفاده از املاح طلا و نقره ، دستبند ها و زينت آلات خود را آب طلا و نقره ميدادند كه امروز گالوانو پلاستي يا آبكاري الكتريكي مي نامند.» در آن زمان كيمياگران و جواهرسازان باستاني كه به اينكار مي پرداختند ساختمان پيل را نيز مانند ساير معلومات خويش به عنوان يك راز مگو تلقي كرده و جز به اهل فن به كسي ابراز نمي داشتند و در نتيجه از اين اختراع جز كاهنها و كيمياگران ، ديگران اطلاع نداشتند.
|
amin123
اعضا
|
|
|
تاريخچه درخت کريسمس
سنت درخت کريسمس، به آلمان قرن شانزدهم ميلادي و زماني که مسيحيان، درختان تزيين شده را به خانه هاي خود آوردند، برميگردد. همچنين در آن زمان عده اي هرمهايي از چوب ميساختند و آنرا با شاخه هاي درختان هميشه سبز و شمع تزيين ميکردند.
به تدريج رسم استفاده از درخت کريسمس در بخشهاي ديگر اروپا نيز طرفداراني پيدا کرد. در سال 1841، انگلستان، پرنس آلبرت (Prince Albert)، شوهر ملکه ويکتوريا (Queen Victoria) با آوردن درخت کريسمس به کاخ ويندسور (Windsor) و تزيين آن با شمع، شيريني، ميوه و انواع آب نبات، استفاده از درخت را به چيزي مد روز مبدل کرد.
واضح است که خانواده هاي ثروتمند انگليسي به سرعت از اين مد پيروي کردند و با ولخرجي تمام به تزيين درخت ميپرداختند. در سالهاي 1850، اين تزيينات شامل عروسک، لوازم خانه مينياتوري، سازهاي کوچک، جواهرات بدلي، شمشير و تفنگ اسباب بازي، ميوه و خوراکي بود.
بسياري از آمريکاييهاي قرن نوزدهم، درخت کريسمس را چيزي غريب ميدانستند و اولين درخت کريسمس در آمريکا، مربوط به سال 1830 است که آنهم توسط ساکنان آلماني پنسيلوانيا به نمايش گذاشته شده بود. اين درخت براي جلب کمکهاي مردمي براي کليساي محلي برپا شده بود. در سال 1851، چنين درختي در محوطه خارجي يک کليسا برپا شد اما وجود آن براي ساکنان اين قصبه بسيار توهين آميز و نوعي بازگشت به بت پرستي به شمار مي آمد و آنها خواستار جمع کردن تزيينات شدند.
در حدود سالهاي 1890، لوازم تزييني کريسمس از آلمان وارد ميشد و درخت کريسمس به تدريج در ايالات متحده محبوبيت ميافت. جالب است که ار.پاييان از درختان کوچکي که حدود 1 تا 1.5 متر طول داشتند استفاده ميکردند در حالي که آمريکاييان درختي را ميپسنديدند که تا سقف خانه برسد.
در اوايل قرن بيستم، آمريکاييان درختهاي کريسمس را بيشتر با لوازم تزييني دست ساز خودشان تزيين ميکردند اما بخشهاي آلماني/آمريکايي همچنان به استفاده از سيب، بلوط، گردو و شيرينيهاي کوچک بادامي ادامه ميدادند.
کشف برق، به ساخته شدن چراغهاي کريسمس انجاميد و امکان درخشش را براي درختان به ارمغان آورد. پس از آن ديدن درختان کريسمس در ميدان شهرها به يک منظره آشناي اين ايام مبدل شد و تمام ساختمانهاي مهم-چه شخصي و چه دولتي- با برپا کردن يک درخت، به اسقبال تعطيلات کريسمس ميرفتند.
در تزيين درختهاي کريسمس اوليه، به جاي مجسمه فرشته در نوک درخت، از فيگورهاي پريهاي کوچک- به نشانه ارواح مهربان- يا زنگوله و شيپر- که براي ترسانيدن ارواح شيطاني به کار ميرفت- استفاده ميشد.
در لهستان، درخت کريسمس با مجسمه هاي کوچک فرشته، طاووس و پرندگان ديگر و تعداد بسيار زيادي ستاره، پوشيده ميشد. در سوئد، درخت را با تزيينات چوبي که با رنگهاي درخشان رنگ آميزي شده اند و فيگورهاي کودک و حيوانات از جنس پوشال و کاه تزيين ميکنند. دانمارکيها، از پرچمهاي کوچک دانمارک و آويزهايي به شکل زنگوله، ستاره، قلب و دانه برف استفاده ميکنند. مسيحيان ژاپني بادبزنها و فانوسهاي کوچک را ترجيح ميدهند.
تزيين درخت در اوکراين نيز بسيار جالب است، آنها حتما در تزيين درخت خود از عنکبوت و تار عنکبوت استفاده ميکنند و آنرا خوش يمن ميدانند، زيرا بنا بر يک افسانه قديمي، زني بي چيز که هيچ وسيله اي براي تزيين درخت و شاد کردن فرزندان خود نداشت، با غصه به خواب ميرود و هنگام طلوع خورشيد متوجه ميشود که درخت کريسمس خانه اش با تار عنکبوت پوشيده شده است و اين تارها با دميدن خورشيد به رشته هاي نقره مبدل شده اند.
|
amin123
اعضا
|
amin123
امين جوون گلم...
چون ديروز گله مند بودي كه به تاپيك هايت سر نميزنم خواستم بيام و سلامي كنم
|
pussy_lover
اعضا
|
خلاصه ای از زندگینامه ی كونوسوكي ماتسوشيتا
در سال 1925 فراورده هاي ناسيونال را به ثبت رسانيد، و دو سال بعد نخستين كالاي كارخانه كه يك چراغ قوه چهار گوش بود به بازار عرضه كرد.
«كونوسوكي ماتسوشيتا»، كه در27 نوامبر 1894 دريكي از روستاهاي اطراف استان « واكايا » در جنوب خاوري « اوزاكا » متولد شد، فرزند يك كشاورز ساده اي بود كه دچار فقر و تنگدستي شد.
وي در نه سالگي مدرسه را رها كرد و ابتدا در يك كارگاه منقل سازي مشغول شد، سپس در فروشگاه دوچرخه و پس از آن به عنوان كارآموز« سيم كش » در شركت برق اوزاكا فعاليت خود را در پانزده سالگي آغاز كرد.
او در همين دوران از يك بيماري رنج مي برد، با وجود اين، موفق شد يك سرپيچ لامپ اختراع كند كه مورد پذيرش قرار نگرفت، به همين دليل از شركت برق استعفا داد و با گرفتن وام فعاليت خود را به طور مستقل آغاز كر. و پس از مدتي موفق شد، سفارش هايي براي توليد صفحه هاي عايق بادبزن هاي برقي را به دست آورد. وضع مادي او بهبود يافت و توانست به كمك همسر فداكار و برادر همسرش كارخانه كوچك ابزار برقي ماتسوشيتا را در 24 سالگي داير كند.
در سال 1925 فراورده هاي ناسيونال را به ثبت رسانيد، و دو سال بعد نخستين كالاي كارخانه كه يك چراغ قوه چهار گوش بود به بازار عرضه كرد. نخست ده هزار چراغ قوه را به طور مجاني دراختيار فروشگاه هاي خرده فروش قرارداد كه تبليغ بسيار مهمي در سطح كشور بود، اين روزها فراورده هاي ماتسوشيتا الكتريك با نام هاي : پاناسونيك، تكنيكز و كواسار به فروش مي رسانيد.
ماتسوشيتا مي گويد : با خواندن سرگذشت هنري فورد آلماني كه در توليد انبوه اتومبيل پيش آهنگ بود به راز گسترده كردن دامنه تقاضا و كاهش بهاي واحد كالا پي بردم.
در سال 1932 يعني 38 سالگي همه كارمندانش را گرد آورد و فلسفه ي، هدف فعاليت كارخانه را تشريح كرد وي در آن اجتماع گفت « مأموريت صاحب يك صنعت آنستكه برنا داري چيره شود و فقر را از جامعه دور سازد. » و راههاي مناسب را براي كسب ثروت را پيشنهاد نمايد. دادوستد و توليد تنها به اين معنا نيست كه كارخانه ها ورزشگاه ها غني و پرمايه شوند بلكه همه جامعه بايد ثروتمند و غني شوند. جامعه براي افزايش ثروت خود به پويايي و نشاط وسرزنده بودن بازرگانان و صاحبان صنايع نياز دارد. تنها در پرتو چنين شرايطي است كه توليد تجارت رونق پيدا مي كند، مأموريت واقعي ماتسوشيتا الكتريك، توليد تعداد – پايان ناپذيري از فراورد هاست، تا از اين راه بتواند صلح و نيك فرجامي را در سراسر زمين برقرار سازد.
ماتسوشيتا، براي راهنمايي و هدايت فعاليت هاي روزانه و تشويق و پرانگيزه نمودن هر يك از اعضاء شركت از ايشان خواست تا كسب حضال و ويژگي هاي زير را و جهه ي همت خود قرار دهند.
1 – روحيه خدمت در صنعت 2 – روحيه انصاف و مروت 3 – روحيه همنوايي و همياري 4 – روحيه كوشش براي پيشرفت 5 - روحيه ادب و فروتني 6 – روحيه همسازي با قوانين طبيعي 7 – روحيه سپاس
ماتسوشيتا در سال 1946 يعني 52 سالگي مؤسسه P H P – «پي - اچ – پي» را بنيان نهاد. كه مفهوم آن « آرامش و نيك بختي از راه رونق » است.
در سال 1980 دانشكده حكومت و مديريت ماتسوشيتا گشايش يافت تا درباره انديشه ها و سياست هاي : آموزش و پرورش، اقتصاد، سياست و ديگر زمينه ها، به گونه اي به پژوهش بپردازد كه موحبات پيشرفت و توسعه ژاپن و جهان را فراهم سازد.
|
pussy_lover
اعضا
|
Quoting: pussy_lover خلاصه ای از زندگینامه ی كونوسوكي ماتسوشيتا
دستت درد نكنه سروش يه كتاب اين شخص نوشته به اسم نه براي لقمه اي نان واقعا ارزش خووندن داره يه سرگذشت مشابه هم صاحب شركت دوو داره به اسم سنگ فرش هر خيابان از طلاست اون كتاب واقعا نكات آموزنده اي داره
|
amin123
اعضا
|
|
|
اينم سرود ملي ايران در دوره مظفرالدين شاه واقعا قشنگه و در ضمن نشون دهنده روحيه مردم كشورمون در اون دوران بوده
http://www.4shared.com/file/5630421/aa117385/melli1.html
|
amin123
اعضا
|
اینترنت چیست؟
اینترنت (internet) که برگرفته شده از کلمه inter-networking یک شبکه رایانه ای است که شبکه های گوناگون را به یکدیگرمتصل می کند.
به عنوان یک نام مناسب ، اینترنت یک شبکه بین المللی قابل دسترس برای عموم مردم است که شامل رایانه هایی است که بوسیله پروتکل TCP/IP جهت رد و بدل کردن بستههای اطلاعاتی و پروتکل ارتباطی با یکدیگر متصل هستند.
به هر عنوان بزرگترین شبکه از نوع ذکر شده در بالا را اینترنت می نامند. هنر انتصال شبکههای مختلف با استفاده از این روش را internet working مینامند.
بطور معمول ، اینترنت را معمولا با سرویس های مشهور آن مانند world wide web، پست الکترونیک میشناسند.
بوجود آورندگان اینترنت
سرفصل اصلی: تاریخ اینترنت
هسته اصلی شبکه هایی که اینترنت را تشکیل می دهند اولین بار در سال 1969 به نام ARPANET توسط آژانس پروژههای پیشرفته دفاعی(( آژانس پروژه های پیشرفته)) ، زیر نظر وزارت دفاع ایالات متحده بوجود آمد.
بعضی از تحقیقات اولیه در زمینه ساخت ARPANET شامل کار بر روی امکان گسترده کردن شبکه ها بر اساس تئوری صف بستن و سیستم سوئیچیگ بسته های اطلاعات بود.
در اول ژانویه سال 1983 ، ARPANET پروتکل اصلی شبکه خود را از NCP به TCP/IP تغییر داد و با این کار اینترنت به شکلی که ما امروز میشناسیم پدید آمد.
قدم مهم دیگری که در راه تشکیل اینترنت برداشته شده تشکیل مرکز ملی علوم بر روی اسکلت اصلی شبکه دانشگاهی بود که NSFNet نام داشت و در سال 1986 بوجود آمد. با این کار شبکه های مختلف و نا متجانس با موفقیت در غالب اینترنت با یکدیگر همساز شده و متصل گردیدند، شامل Usenet ، Fidonet و Bitnet .
در خلال سالهای دهه 1990 اینترنت کم کم و با موفقیت جایگزین اکثر شبکه های قبلی رایانه ای گردید. گسترش معمولا یا مشکل مدیریت مرکزی مواجه می شد چون طبیعت پروتکل های اینترنت به طوری بود که شرکت های سازنده را به هر چه بیشتر شرکت کردن در این کار تشویق کرده و همچنین از اینکه یک شرکت خاص بتواند به تنهایی در آن اعمال نفوذ کند و آن را در کنترل خود بگیرد جلوگیری می کرد.
اینترنت امروزی
اینترنت هم اکنون دارای قراردادهای گوناگونی در مورد پروتکل های ارتباطی و شامل اطلاعات فنی آنها است که بوسیله آنها نوع تبادل اطلاعات در سطح شبکه اینترنت توضیح داده می شود. این پروتکل ها توسط گروه های کاری مهندسی اینترنت که برای اعمال نظر توسط عموم مردم نیز گشوده بوده و هست ، تهیه شده اند.این گروه ها مدارکی تهیه کردند که چون در حین تشکیل از همگان میخواست که نظرات خود را در مورد آنها بدهند به مدارک درخواست برای اعلام نظر یا (RFCs) معروف شدند. بعضی از این مدارک تا جایی پیشرفت کردند که توسط گروه تخصصی معماری اینترنت به عنوان استاندارد اینترنت تعیین گردیده اند.
|
pussy_lover
اعضا
|
28 Nov 2006 18:33 - # | ویرایش بوسیله: amin123
اورال سکس
در مورد قدمت اورال سکس مي توان به معبد کاماسوترا در هند استناد کرد. اين معبد در بخش جنوبي شبه قاره هند واقع شده و اگر اشتباه نکرده باشم مربوط به قرن دهم مي باشد. يعني دقيقاٌ زمانيکه قاعدتاٌ بايد هيچ علم جنسي وجود نداشته باشد و همه چيز بر پايه غريزه شکل بگيرد. در اين معبد مي توان مجسمه هاي سنگي از تمامي حرکتهاي جنسي و همينطور همجنسگراها و حتي سکسهاي گروهي و بسياري از آلات جنسي و تمام مسائل جنسي که دلايل آن را به بي بند و باري و مسائل بشري در قرن جديد مي دانند را ديد.
در واقع هر کدام از اين مجسمه هاي سنگي خود بتنهايي خط بطلاني بروي تئوريها و ايراداتيست که به نحوه رفتار انسانها در قرن جديد مي گيرند. ديدن اين معبد و معابدي در مصر از موارديست که براي جهانگردان همواره تکامل را زير سوال مي برده! کاماسوترا داراي کتابيست که تمامي حرکتهاي جنسي را آموزش داده و کاملآٌ نکات و زمان استفاده از آنان را شرح داده . از اهميت اورال سکس در کاماسوترا فقط اين رو بگم که تنها در مورد حرکت شصت و نه به تنهايي شصت و نه حالت متفاوت تعريف شده است. تمامي اينها نشان از نقش اورال سکس در روابط في ما بين دارد.
|
amin123
اعضا
|
جاسوسه ها
سازمان جاسوسي انگلستان موسوم به «اينتليجنس سرويس» كه بيش از 4 قرن از عمر آن ميگذرد، نخستين سازمان جاسوسي است كه براي تسهيل در كشف اسرار سياسي و يانظامي و يا صنعتي كشورها از وجود جاسوسههاي انگليسي استفاده كرده است.
سازمان مزبور زناني را كه از چهره و اندام موزون و زيبائي برخوردارند به استخدام خود درآورده و آنان را به عنوان مسافرين عادي و با گذرنامهها و مدارك عادي روانه كشورها ميكند اين افراد معمولاً سعي ميكنند در همسايگي و در نزديكي مراكزي كه مأموريت جاسوسي در آن را دارند اقامت نمايند.
آنان با رفت و آمدهاي زياد و خودنمائي هاي تعمدي بتدريج به داخل مركز فوق راه مييابند و در نتيجه اين رفت و آمدها و معاشرت ها رفته رفته به اسرار مورد نياز خود دسترسي پيدا ميكنند. گاهي برقراري اينگونه ارتباطات كه بايد حاصل اطمينان متقابل باشد به ماهها و شايد سالها وقت احتياج دارد و بهر حال تبحر و مهارت جاسوسه در كوتاه كردن طول اين مدت نقش اساسي دارد.
يكي از اين جاسوسههاي انگليسي دختري بود به نام «ژوتردبل» كه از 24 سالگي در سازمان جاسوسي انگليس استخدام گرديد و مورد آموزش ها و تعليمات ويژه جاسوسي قرار گرفت. وي در سال 1915 و در شرايطي كه يكسال از جنگ جهاني اول مي گذشت از سوي سازمان جاسوسي انگليس عازم قاهره شد. نامبرده مأمور بود در داخل نهضتها و حركتهاي اسلامي ضد استعماري در مصر نفوذ يابد. وي در اين رابطه خدمات شاياني به انگليسيها كرد. او همچنين با تن دادن به اعمال منافي عفت موفق شده بود حتي در سفارتخانههاي خارجي در قاهره نيز نفوذ نمايد و اطلاعات گرانبهائي را به مرور زمان كسب كند.
نامبرده سپس با مأموريتها و وظائف مشابهي به صحراي باختري آفريقا، عربستان سعودي سودان، هند، عراق، و اردن سفر كرد و اطلاعات محرمانه فراواني از اوضاع سياسي اين كشورها را در اختيار «اينتليجنس سرويس» قرار داد. وي در 1926 در حادثهاي جان خود را از دست داد. او گاهي در اين معاشرتها موفق ميشد با مست كردن افرادي كه منبع اطلاعاتي مهمي به شمار ميآمدند، در عالم مستي از آنان اطلاعات كسب كند.
سازمان جاسوسي شوروي سابق موسوم به «كا. گ. ب» نيز اين شيوه جاسوسي و استفاده از دختران در امر كسب خبر را كه بخصوص از اوائل به قدرت رسيدن برژنف در 1964 ميلادي در شوروي معمول گرديد، از انگليسيها فرا گرفته است.
تقليد روسها از انگليسيها در امر استفاده از زنان زيبا براي اقدامات جاسوسي در پي حادثهاي اتخاذ شد كه در 1961 در لندن بر سر يك جاسوس روسي اتفاق افتاد. در اين سال جرائد انگليسي از فعاليتهاي جاسوسي «كا. گ. ب» در لندن از زبان يكي از جاسوسان ديپلمات نماي شوروي به نام «ايوانف» پرده برداشتند. ايوانف جوان بخاطر علاقه به يك دختر انگليسي به او پيشنهاد ازدواج كرده بود و دختر انگليسي كه «كريستين كيلر» نام داشت و خود يكي از جاسوسههاي «اينتليجنس سرويس» بود اين پيشنهاد را ظاهراً به دليل دوگانگي مليت، رد كرد ولي صرفاً براي كسب اطلاعات از تشكيلات جاسوسي روسها ارتباط خود را با ايوانف حفظ كرد.
او پيشنهاد ايوانف را بگونهاي پاسخ داد كه نامبرده مطمئن گردد وي شديداً به او علاقمند است و فقط مسأله مليت مانع ازدواج رسمي آنان است و اين مسأله هيچگاه مانع ارتباط دائمي آنان نخواهد شد. بدين ترتيب تماس مستمر«كريستن كيلر» و «ايوانف» با يكديگر ادامه يافت تا اينكه در تاريخ هشتم ژوئيه 1961 ايوانف ناگهان مشاهده كرد كه جرائد انگليس وي را بعنوان جاسوس معرفي كرده و تمامي اقدامات و فعاليتهائي را كه وي بخاطر ابراز صداقت خود و در نتيجه اعتماد به «كريستين كيلر» نزد او مطرح ساخته بود، به شكلي مدون انتشار دادهاند.
در پي اين واقعه ايوانف بعنوان جاسوس از كشور اخراج شد و بعداً روسها فهميدند كه سازمان جاسوسي انگليس پس از شناسائي دقيق ايوانف تعمداً يكي از دختران مأمور خود را بر سر راه او قرار داده تا به تدريج نظرش را جلب كند و با وي ارتباط برقرار كند و از هويت او مطلع گردد. جالب است كه گفته شود اين واقعه كه نمايانگر موفقيت سازمان جاسوسي «اينتليجنس سرويس» بوده است بعدها به صورت يك فيلم سينمائي ساخته شد و در سينماهاي لندن به نمايش درآمد.
اين حادثه موجب شد كه روسها از وجود زنان در امر پيشبرد فعاليتهاي جاسوسي خود استفاده كنند. چند سال پس از ماجراي رسوائي «ايوانف» سازمان جاسوسي «كا.گ.ب» در سال 1964 توانست با استفاده از يك جاسوسه روسي از مهمترين اسناد ديپلماتيك سفارت سوئد در مسكو رونوشت برداري كند بدون آنكه هيچ يك از كارمندان و مقامات سفارتخانه متوجه موضوع شوند. قضيه به اين شكل بود كه از مدتها قبل يك زن فاحشه روسيه كه براي «كا. گ. ب» كار ميكرد با مأمور نگهبان درب ورودي سفارت به تدريج رابطه برقرار كرده بود و روزي كه قرار بود مأموران «كا. گ. ب» براي رونوشت برداري از اسناد محرمانه داخل سفارت عازم محل شوند كليه كاركنان سفارت به يك جشن ميهماني دعوت شده بودند به همين خاطر زن فاحشه براي مدت كمتر از يك ساعت با نگهبان سفارتخانه در نقطه نامعلومي قرار ملاقات گذاشته و موضوع را مخفيانه به مأموران عملياتي اداره كل دوم «كا. گ. ب» اطلاع داده بود.
در طول اين يكساعت نگهباني از درب ورودي سفارت به سگهاي بزرگ و درنده و تربيت شده كه متعلق به سفارتخانه بود سپرده شد. مأموران كا. گ. ب كه به اين ترتيب در لحظه عمليات تنها با مقاومت سگها مواجه بودند، با كمال آرامي و خونسردي به آنها نزديك شده و گوشت زيادي را كه از قبل به همين خاطر تهيه كرده بودند به سگها دادند و آنها را به تدريج رام كردند. سپس 12 مأمور (در حاليكه چند تن ديگر از مأمورين مشغول سرگرم كردن سگها بودند) وارد سفارتخانه شدند و در ظرف كمتر از يك ربع ساعت اقداماتي را كه بايد انجام دهند با موفقيت به پايان رساندند.
روسها تا قبل از فروپاشي شوروي كه سازمان جاسوسي كا. گ. ب، برقرار بود، اعتقاد داشتند كه هر زن باهوش را ميتوان با آموزشهاي لازم ولو در مدت طولاني به يك جاسوسه درجه يك بدل ساخت تا در خارج از كشور به مأموريت بپردازد. بر اين اعتقاد جاسوسهها بايد به زبان و اوضاع كشور مورد نظر چنان آشنا شوند كه نتوان آنان را از مردم اصلي آن كشور بازشناخت. جاسوسهها درسهاي ويژه جاسوسي را در آموزشگاههاي متعدد و در نقاط مختلف شوروي ميآموختند معروفترين آموزشگاههاي جاسوسي براي تربيت مأمورين ويژه زن جهت خدمت در كشورهاي انگليسي زبان در شهري به نام «گاژينا» قرار داشت.
جاسوسهها در جريان آموزش به لهجههاي محلي مردم كشورهاي خارجي آشنا ميشدند، به طوري كه بتوانند مانند همه مردم اين كشورها سخن بگويند و معاشرت نمايند. آنها همواره از نظر شكل و لباس ظاهري از مردم معمولي آن كشورها تقليد ميكردند و رفتار محلي مردم را در پيش ميگرفتند و عادت خود ميساختند و مانند آنها زندگي ميكردند در اتحاد جماهير شوروي 8 مدرسه جاسوسي و 4 اردوگاه «كا. گ. ب» وجود داشت كه از مرز مغولستان تا كرانه درياي بالتيك و درياي سياه پراكنده بود. در اين مراكز، جاسوسان و جاسوسهها انواع روشهاي جاسوسي را براي خدمت در حوزههاي مأموريت خود فرا ميگرفتند.
استفاده از وجود زنان در امر فعاليتهاي جاسوسي كه بخصوص از نيمه دوم قرن بيستم ميلادي رايج شد، اكنون در تمامي سازمانهاي جاسوسي كاربرد مؤثر دارد. با اين تفاوت كه بعضي از جاسوسان مانند «باندا» در سنين جواني، جان خود را در اين راه از دست دادند و بعضي ديگر مانند «گلداماير» صهيونيست، عاليترين مدارج ترقي را نيز طي كردند. گلداماير كه از سال 1969 تا 1974 به مدت 5 سال نخستوزير رژيم صهيونيستي بود، در سنين جواني يكي از جاسوسههاي يهودي بود كه براي تشكيلات مخفي گروههاي تروريستي يهودي در فلسطين جاسوسي ميكرد.
در سالهاي قبل از تأسيس دولت اسرائيل، گروههاي مخفي يهودي جاسوساني را به چند كشور عربي خاورميانه فرستاده بودند تابتوانند ارزيابي صحيحي از واكنش اين دولتها، پس از اعلام رسمي حكومت اسرائيل در 1948 داشته باشند. گلداماير كه در آن زمان يك زن جوان يهودي بود در پوشش يكي از همين جاسوسان و بعنوان توريست راهي اردن شد و در مجاورت خانه چند تن از نظاميان اردني اقامت گزيد. وي به تدريج توانست بعنوان يك زن اروپائي (گلداماير لهستانيالاصل بود) نظر چند تن از افسران اردني را به خود جلب كند و طرح دوستي با آنان بريزد.
گلداماير با تن دادن به فحشا توانسته بود در داخل نظاميان رژيم اردن نفوذ نمايد و از اسرار آنان رفته رفته مطلع گردد. وي چند روز قبل از اعلام تأسيس اسرائيل توسط بنگوريون، وارد فلسطين اشغالي شد و تصميم ارتش اردن را براي جنگ با اسرائيلي ها در حد يك «احتمال قوي» به مقامات صهيونيستي اطلاع داد.
وي سپس اطلاعات محدودي را كه توانسته بود از نيروهاي نظامي اردن و مراكز و مقر آنان جمعآوري كند در اختيار صهيونيست ها قرار داد. گزارش هاي دقيقتري نيز ساير جاسوسان رژيم صهيونيستي از پايتختهاي مصر و لبنان و سوريه آورده بودند و دولت بنگوريون نيز با استفاده از اين اطلاعات توانسته بود به سرعت گروههاي تروريستي خود را در يك سازمان منسجم نظامي بسيج كند و با برخورداري از حمايت تسليحاتي آمريكا به تقويت بنيه نظامي خود بپردازد. نتيجه اين تلاشها و اقدامات، پيروزي سريع صهيونيستها بر ارتشهاي عربي در جنگ 1948 بود.
امروزه در اكثر سازمانهاي اطلاعاتي جهان، زنان نقش بسياري در پيشبرد فعاليتهاي جاسوسي دارند.«گئورگي كاپوشين» جاسوس با سابقه كا. گ. ب كه در سال 1988 به غرب پناهنده شد طي مصاحبهاي در لندن اعلام كرد «سازمان اطلاعاتي كا. گ. ب با برخورداري از حمايت و همكاري دويست هزار زن كارآئي نسبتاً موفقي در امر كسب اخبار و اطلاعات محرمانه در سراسر جهان دارد.» وي ميگويد «جاسوسهها به دليل انكه كمتر از جاسوسان در مظان اتهام قرار ميگيرند. موفقتر از آنان هستند و كا. گ. ب اين توفيق را عملاً طي دو دهه اخير در فعاليتهاي جاسوسي روزمره خود احساس كرده است.»
«ديويد برن» نويسنده آمريكايي كتاب «اسرار شيطاني» مينويسد: «سازمان اطلاعاتي سيا طي دهه 1980 بر حجم فعاليتهاي جاسوسي خود به نحو بيسابقهاي افزود و مأموران خود را كه نيمي از آنان زنان جاسوس هستند، به اكثر كشورهاي در حال توسعه و يا اصطلاحاً جهان سوم گسيل داشت تا راههاي اعمال نفوذ و رسوخ در ساختار سياسي و اقتصادي اين كشورها را مورد بررسي قرار دهند.» وي در كتاب خود آمار دقيقي راجع به تعداد جاسوسههائي كه در اختيار سازمان سيا هستند ارائه نميكند ولي تصريح ميدارد كه زناني كه در خدمت سازمان مزبور هستند غالباً در كشورهاي جهان سوم بومي هستند و از مدير كل فلان اداره تا مستخدم راهآهن فلان شهر را شامل ميشوند.
معالوصف اين قاعده مطلق نيست و همانگونه كه اشاره شد، زنان غير بومي هم در كار اطلاعاتي موفق هستند كه مورد «آلنا» يكي از آنهاست.
«آلنا» دختر سفيد روي آمريكائي با خوزه همسر نيكاراگوئيالاصلش، در يكي از روزهاي گرم ژوئيه 1980 براي گذراندن تعطيلات تابستاني خود عازم ميامي آمريكا بودند. خوزه از فعالين سياسي در جنبش ضد آمريكائي ساندينيست ها در نيكاراگوئه بود و آلنا دانشجوي فارغالتحصيل رشته حقوق از دانشگاه پنسيلوانياي آمريكا بود كه از 2 سال پيش به گفته خودش براي تفريح و سياحت به نيكاراگوئه رفته بود. آنها يكسال بود با يكديگر ازدواج كرده بودند. اين اولين بار بود كه خوزه وارد خاك آمريكا ميشد.آنها همچنين اولين مسافرت خارجي خود را پس از ازدواج آغاز كرده بودند. پس از رسيدن به مقصد و ورود اين زوج به ترمينال، در يك لحظه كه خوزه چشم به ريل مخصوص حركت بار تخليه شده از هواپيما چشم دوخته بود، ناگهان آلنا ناپديد شد. هر چه خوزه به دنبال همسر خود گشت، او را نيافت. بار خود را از ريل برداشت و به گوشه ترمينال انتقال داد. او ساعتي بعد و هنگامي كه قصد داشت به دفتر پليس فرودگاه ميامي براي ياري خواستن مراجعه كند ناگهان توسط دو مأمور پليس فدرال آمريكا F.B.I بازداشت شد.
خوزه از علت بازداشت خود خبر نداشت اما در مدت يكماه قرنطينه به وي گفته شد كه آلنا همسر وي نيست بلكه جاسوسهاي است كه صرفاً براي فراهم آوردن زمينههاي انتقال او به آمريكا و محاكمه وي در داخل آمريكا، با وي ازدواج مصلحتي انجام داده است!
خوزه يكماه بعد از زندان آزاد شد و بيدرنگ با هواپيما از آمريكا اخراج (خارج) گرديد. او ديگر همسر مورد علاقه خود را نيافت ولي منابع پليس امنيتي نيكاراگوئه نيز به خوزه متذكر شدند كه وي در دام شبكه جاسوسي اف بي آي آمريكا افتاده است.
«آلنا كريستوفر» كه از لحظه ورود به دانشگاه پنسيلوانيا جذب سازمان جاسوسي F.B.I آمريكا شده بود به زودي توانست از چهرههاي مطمئن و مورد اعتماد اين سازمان گردد. او توسط اين سازمان به فعاليت در بخش معاونت آمريكاي مركزي در سازمان F.B.I مشغول شد و به عنوان جاسوسه اين سازمان عازم نيكاراگوئه گرديد. آمريكاي مركزي در حقيقت حوزه مأموريت آلنا شده بود و ازدواج مصلحتي وي با «خوزه پاستورا» كه يكي از سياسيون جبهه حاكم ساندنيستي محسوب ميشد، صرفاً با هدف فريفتن وي و بردن او به آمريكا و تحويل وي به پليس فلوريدا براي تخليه اطلاعاتي نامبرده صورت گرفت.
آلنا بعداً و در ژوئيه 1984 براي انجام مأموريت مشابهي عازم مكزيك شد ولي ديگر خبري از وي انتشار نيافت.
سازمانهاي جاسوسي جهان معمولاً از انواع جاسوسههاي چيره دست برخوردار هستند. جاسوسههائي كه زندگي و هستيشان وقف مصالح سياسي سازمان جاسوسي مورد نظر ميگردد. در اين ميان وظيفه بعضي جاسوسهها در فريفتن متهم و انتقال وي به نقطه مورد نظر (مانند اقدام آلنا) خلاصه ميشود و بعضي ديگر از جاسوسهها، خود جاسوسه در نتيجه برقراري ارتباط با متهم موفق به كسب اطلاعات لازم خواهد شد. اما آنچه كه در اين ميان اصلاً در محاسبات اهميتي ندارد، پيشامدهائي مانند ازدواج جاسوسه با متهم و حتي بچهدار شدن از وي و تغيير مسير زندگي جاسوسه تا مرحله تحقق اهداف نهائي جاسوسي است.
در 1973 يك جاسوسه 28 ساله انگليسي به نام «كري» براي فراهم آوردن زمينههاي انتقال يك عضو ارتش جمهوريخواه ايرلند شمالي (ارتشي كه سالهاست مشغول جنگ با نيروهاي اشغالگر انگليسي در ايرلند شمالي است) به لندن، با وي ازدواج كرده و از او صاحب يك فرزند نيز شده بود. اما همه چيز پس از انتقال اين خانواده به لندن در 1975 خاتمه يافت. «كري» به سراغ كار خود رفت، «جان اسپينس» عضو مؤثر ارتش جمهوريخواه ايرلند روانه زندان مركزي لندن شد و بچه آنها به مركز نگاهداري از كودكان بيسرپرست تحويل داده شد.
«ويليام كيسي» كه از آغاز سال 1981 همزمان با ورود رونالد ريگان به كاخ سفيد عهددار رياست سازمان جاسوسي آمريكا موسوم به «C.I.A» بوده است در كتاب خاطرات خود غيرمستقيم به حضور فعال جاسوسهها در شعبات اين سازمان اشاره ميكند. وي مينويسد:
«... يك كارمند موفق براي سازمان من كسي است كه در نهايت شهامت از زندگي خود بگذرد و از سرنوشت آينده خود نهراسد. كارمند موفق كسي است كه حتي در شرايط پيشبيني قتل خويش، دست از كار و مأموريت خود نكشد. اين شهامت، مرد و زن نميشناسد، البته از هر دو اينها در سازمان خود داريم و شاهد فعاليت مؤثر آنها در همه حوزههاي كاري خود هستيم اما هيچ سازمان امنيتي حتي در شرائط برخورداري از حداكثر نيروي انساني نميتواند خود را بي نياز از نيروي جديد بداند. ولي نيرو بايدگستاخ،بيپروا، با شهامت و شجاع باشد و مصالح خود و زندگي خود را فرع بر مصالح سازماني بداند كه وي در خدمت آن است...»
«استانفيلدترنر» رئيس اسبق سازمان سيا يعني كسي كه قبل از ويليام كيسي از 1976 تا 1981 عهدهدار رياست اين سازمان بوده است نيز در خاطرات خود به بعد ديگري از فعاليت جاسوسههاي آمريكائي در اقصي نقاط جهان پرداخته است . وي نيز بطور ضمني به موفقيت جاسوسههاي سازمان خود اقرار ميكند. «ترنر» مينويسد:
«... با اين حال هنوز بر من روشن نيست كه مأموران مرد در سازمان من موفقتر بودهاند يا مأموران زن. من به همه آنهائي كه گفتهاند مرد به مراتب شجاعتر، جنگجوتر و از نظر فيزيكي قويتر از زن براي پيشبرد كار امنيتي هستند گفتهام كه همه اين حرفها را قبول دارم ولي در ظرافت و قوه فريبندگي زن جاذبهاي است كه هرگز در مردان نيست و دنياي ما هم دنيائي است كه اسير اين جاذبههاست. در چنين دنيائي يك زن مأمور، اگر كاردان باشد، بسيار موفقتر از مرد است. حال چه بومي و چه غير بومي باشد. تفاوتي نميكنند...»
ترنر خود در طول 5 سال رياست خود بر سازمان سيا توجه خاصي به استفاده از زنان در مأموريتهاي جاسوسي داشت. او حتي دو تن از معاونين خود را كه در مناصب حساس سازمان مشغول به كار بودند،از زنان انتخاب كرده بود و در ازاء دريافت هرگزارشي راجع به يك موفقيت جاسوسي توسط زنان پاداشهاي قابل توجهي به آنان ميداد. ترنر حتي در استخدام جاسوسان بومي در كشورهاي ديگر اولويت را به زنان ميداد. اگر چه ويليام كيسي به اندازه ترنر معتقد به توانائي جاسوسي در زنان نبود اما هيچ يك از مناصب حساس و مهمي كه زنان در دوران رياست ترنر در سازمان سيا و شعب مختلف آن بدست آورده بودند، در دوران كيسي و حتي پس از وي از آنان گرفته نشد. با اين حال جالب است گفته شود كه حتي بازنشستگان سرويسهاي امنيتي آمريكا و حتي آنهائي كه از دنياي سياست كنارهگيري كردهاند به شدت از افشاء اسرار جاسوسي زنان در C.I.A خودداري ميكنند.
سياستمداران آمريكائي از جمله رؤساي سازمان جاسوسي اين كشور به رسم يك عادت قديمي، پس از كنارهگيري از سياست و قدرت، به خاطرهنويسي مشغول ميشوند و همه آن چيزهائي را كه در خلال انجام وظائف خود در مسئوليتهاي بالاي حكومتي بخاطر حفظ امنيت ملي كشور خود بر زبان نميآوردند، در آثار خود افشا ميكنند. رسوائيها، رشوهخواريها، مفاسد اداري و مالي، دروغها، وعدههاي توخالي، ولخرجيها و ... عموماً از پديدههائي است كه پس از خاتمه كار يك سياستمدار يا مقام مسئول حكومتي، فاش ميشود.
روساي سازمانهاي جاسوسي آمريكا نيز در هنگام كنارهگيري از سياست در كتابهاي خاطرات خود به افشاء مسائل پنهاني و «سِكرت» سازمان خود در دوران تصدي خويش ميپردازند. ميزان بودجههاي تخصيصي، ترورها، دست داشتن مستقيم و غير مستقيم سازمان جاسوسي در بحرانها و ... از جمله موارد اين افشاگريهاست. با اين حال هيچ يك از رؤساي C.I.A يا F.B.I در افشاگريهاي خود به تعداد جاسوسان و يا جاسوسهها اشاره نكردهاند. اين در حالي است كه حتي عملكرد جاسوسهها يا جاسوسان نيز منتشر ميشود. به اين دليل نه فقط در سازمانهاي جاسوسي آمريكا بلكه در ساير سازمانهاي جاسوسي و پليسي كشورهاي عمده جهان، هيچگاه به تعداد مأموران جاسوس يا جاسوسه، اشاره نشده است.
بعد از فروپاشي شوروي دولت روسيه كه وارث حكومت در هم ريخته شوروي سابق و مالك جديد كرملين شده بود، بدليل آنكه قصد داشت از تمامي تجارت سازمان جاسوسي شوروي سابق يعني K.G.B به سود سياستهاي دراز مدت خود بهرهبرداري كند، به شدت از چاپ و نشر كتبي كه در افشا و ماهيت اين سازمان تدوين ميشد جلوگيري بعمل آورد.
«الكساندر آلكسويچ مياگف» يكي از افسران ارتش سرخ مأمور خدمت در آلمان شرقي و از اعضاي مؤثر سازمان پليس مخفي K.G.B بود. وي كه در 1974 به آلمان غربي پناهنده شده بود، تعداد زنان جاسوس در K.G.B را متجاوز از 10 هزار نفر ذكر كرده بود. اما هيچ راهي براي اثبات صحت و سقم نظرات وي و امثال وي كه به صرف حرفه خود سخن را بر زبان ميآورند وجود نداشت.
در خلال 10 سال جنگ ويتنام كه از 1964 آغاز شد و تا 1974 ادامه يافت، دولت ويتنام شمالي، جاسوسههاي فراواني را كه در خدمت C.I.A بودند در داخل كشور دستگير كرد . يك سوم از كل كساني كه با اتهام جاسوسي در ويتنام شمالي بازداشت ميشدند زن بودند و اكثر آنها بومي يعني ويتنامي بودند. بعد از ويتنام كشور كره شمالي، بيشترين تعداد جاسوسههائي را كه در خدمت اهداف اطلاعاتي و امنيتي C.I.A بودند، دستگير و البته اكثر آنها را نيز به مجازاتهاي سخت از جمله اعدام محكوم ساخته است.
جاسوسهها نيز همچون جاسوسان مختص كشورهاي خاصي نيستند. چنين نيست كه C.I.A آنان را فرضاً براي كشورهائي كه صاحب دولتهاي ضدآمريكائي هستند تربيت و اعزام كند. بلكه حتي كشورهاي «دوست» آمريكا نيز ناخودآگاه در درون خود تعداد زيادي از اينگونه عناصر مرد و زن را در اختيار دارند. منشي و يكي از وزيران مورد اعتماد «ويلي برانت» صدراعظم پيشين آلمان غربي، از جاسوسان با سابقه شوروي بودند و وي طي 5 سال صدارت خود از اين جاسوسي خبر نداشت (كشف اين جاسوسي موجب شد ويلي برانت در 1974از مقام خود استعفا دهد.)
بر عكس كشورهاي غربي كه معمولاً جاسوسههاي خود را براي مأموريتهاي آرام و بدون خشونت پرورش ميدهند، صهيونيستها از جاسوسه هاي خود حتي در مأموريتهاي خشونت بار استفاده ميكنند. «اسحق هوفي» رئيس اسبق سازمان جاسوسي موساد ميگويد: «زنان به مراتب كمتر از مردان موجب سوء ظن ميشوند و اين امر، راندمان كار آنان را بالا ميبرد.»
به دنبال قتل 12 ورزشكار اسرائيلي در جريان المپيك 1972 مونيخ، دولت اسرائيل رشته قتلهاي فراواني را در فلسطين و لبنان عليه فلسطينيان به راه انداخت. ولي اكثر اين ترورها عليه افرادي به اجرا گذارده شد كه بر خلاف تصور دولت اسرائيلي نقشي در كشتار ورزشكاران اسرائيلي نداشتند.
سرپرست گروهي كه در مونيخ 12 ورزشكار اسرائيلي را به قتل رساند، شخصي به نام «ابوحسن سلامه» بود. وي صاحب 2 پاسپورت ايتاليائي، 3 پاسپورت لبناني و يك پاسپورت فرانسوي بود. نامبرده در تاريخ 3 ژانويه 1979 يعني 7 سال پس از حادثه مونيخ در يكي از خيابانهاي بيروت همراه با چهار محافظش به هنگام خروج از خانه در جريان انفجار بمبي كه در يك اتومبيل در مقابل خانه وي كار گذاشته شده بود به قتل رسيد.
تا 2 سال بعد كوچكترين ردپائي از عاملان بمبگذاري به دست نيامد ولي بعدها معلوم شد كه عامل اين جنايت يك زن جاسوسه يهودي و آلمانيالاصل بوده كه همراه با 2 عضو ديگر موساد در پوشش بازرگان و آشپز در آپارتمان مقابل خانه «ابوحسن» اقامت كرده و رفت و آمدهاي او را زير نظر داشتند و پس از حادثه نيز موفق شده بودند از طريق دريا با يك قايق موتوري به اسرائيل بگريزند.
|
amin123
اعضا
|
|
|
تاريخچه بلوتوث
فكر اوليه بلوتوث در شركت موبايل اريكسون در سال 1994 شكل گرفت . اريكسون كه يك شركت سوئدي ارتباطات راه دور است – در آن زمان در حال ساخت يك ارتباط راديويي كم مصرف ، كم هزينه بين تلفن هاي همراه و يك گوشي بي سيم بود .
كار مهندسي در سال 1995 شروع شد و فكر اوليه به فراتر از تلفنهاي همراه و گوشي هاي آنها توسعه يافت تا شامل همه انواع وسايل همراه شود ، با هدف ساخت شبكه هاي شخصي كوچك از وسايل مختلف در طول اين زمان ، اريكسون نام “بلوتوث” (يك پادشاه دانماركي) گرفت كه بين سالهاي 940 و 981 ميلادي مي زيست .
شاهِ هارالد در دوره حكومت خود كه يك وايكينگ بود – به طور صلح آميز ، دانمارك ، سوئد جنوبي و نروژ شمالي را متحد كرد . اين كار به او شهرت يك پادشاه ماهر در ارتباط و مذاكره را در تاريخ داد . براي اريكسون ، اسم بلوتوث براي فناوري داده شده كه اميدوار بود بتواند به طور صلح آميز وسايل مختلف را متحد كند، مناسب بود .
اريكسون مي دانست كه اگر فقط يك شركت اين استاندارد ها را حمايت كند هرگز موفق نخواهد شد . در سال 1998 ، اريكسون يك موافقت نامه با IBM ، اينتل ،نوكيا ، 3com ، توشيبا و مايكروسافت امضا كرد و گروه Bluetooth SIG را به وجود آورد . هدف اين گروه نظارت بر پيشرفت بلوتوث و عمومي ساختن آن بود .
|
amin123
اعضا
|