"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهای سکسی
فیلم سکسی | سکسولوژی | خنده بازار | داستانهای سکسی(English)
آویزون
سایت های سکسی جدید و دیدنی ، موزیک ، چت ، دانلود ، فیلم ، دوست یابی:
انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / ماجرای واقعی در استانبول
<< 1 ... 9 . 10 . 11 . 12 . 13 . 14 . 15 . 16 . 17 . 18 . 19 ... 20 . 21 . >>
نویسنده پیام
# : 4 May 2007 00:47


جناب بهزاد نوری
الحق که در نوشتن و بیان احساسات چیره دست هستین.بشارت بر شما که شیوه ئ برخورد شما بدون تردید شاید تا صد ها سال اینده مورد تائید اکثریت روح ایرانی باشد. لطفا بنویسید ادامه دهیدمطمئن باشید که چشمان زیادی در انتظار ادامه سرگذشت شماست.
نمی دانم که ایا داستان آخرش مشخصه یا اینکه در حال اتفاق..
روح اکثریت ایرانی یا غرق در منجلاب و یا پشت پا به احساسات و خفه کردن آنهاست و سرگذشت مابین بسیار نادرست.
این داستان سرگذشت شما بهزاد عزیز تنها نیست که داستان های ایرانی مملو است از فساد های مفرط و یا خفه کردن احساسات بنحوی که اشک طرف رو در بیاره.
شباهت حیرت انگیز این داستان با سرگذشت "جیز جیز"( از نظر محتوا نه شکل) که احتمالا فقط در تفکر ایرانی پیدا میشود بار دیگر ثابت نمود که که چقدر ما از واقعیت فاصله داریم.
و نشون میده که غالب ایرانی هر جا و هر زمان که از ایران دور باشن بازم روح غالب لر ایشان حاکمه......
کاش این یکی آخرش غم انگیز نباشه که تصور میره که باشه.
بهزاد عزیز
اینارو نوشتم فقط به خاطر مقایسه نه اینکه کسی یا خود وجود عزیز جواب بدین.
لطفا بنویسید . خسته نباشی منتظریم.

اگر این نوشته کوچکترین خللی در نوشتن شما پیش بیاره هرگز خودمو نمی بخشم
داسنانتون به نوع خودش بسیار آموزنده س
موفق باشی




# : 4 May 2007 10:58


به نام خداي من
....

قاصدک هان چه خبر آوردی ؟

از کجا و از که خبر آوردی؟

خوش خبر باشی اما

گرد بام و در من

بی ثمر می گردی



انتظار خبری نيست مرا

نه زياری ، نه ز ديار و دياری ، باری

برو آنجا که ترا منتظرند

برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس

قاصدک در دل من ، همه کورند و کرند



دست بردار از اين در وطن خويش غريب

قاصدک تجربه های همه تلخ ،

با دلم می گويند ،

که دروغی تو دروغ

که فريبی تو فريب



قاصدک هان ، ولی آخر ايوای

راستی آيا رفتی با باد ؟

با توام ، آيا کجا رفتی آی ،

راستی آيا جايی خبری هست هنوز ؟

مانده خاکستر گرمی جايی ، در اجاقی ؟

طمع شعله نمی بندم

خردک شوری هست هنوز ؟



قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز

در دلم می گريند .


# : 5 May 2007 12:09


salam aghaye nori dastaneton mahshare

# : 5 May 2007 16:25


سلام بهزاد جان
من و شما هم اسم هستيم :)
اما خوتستم بهت بگم نثر واقعا زيبايي داري و جوري مينويسي كه اولين كارم هر روز كه سر كار ميام ميشينم داستانت رو ميخونم
هميشه موفق باشي
منتظر ادامه داستانت هستم
با آرزوي موفقيت

# : 5 May 2007 17:33


Behzad_nouri
فکر ميکنم خاطرات قشنگتون تموم شد....در هر صورت قلم زيبايی دارين

# : 5 May 2007 20:20


مثل اینکه سریال دیگه هر روز نیست . فکر کنم قراره بشه هفته ای یک بار جناب نوری لطفا اطلاع رسانی بفرمائید.

# : 6 May 2007 11:46


سلام آقای نوری
واقعا از خوندن داستان شما لذت بردم. منتظر بقیه داستان هستم.

# : 7 May 2007 13:50


ba dorud va adab.afarin ba shoma besiar alist

# : 7 May 2007 17:59


حالا كه همه لذت بردن, من هم كه هنوز نخوندم لذت بردم,دست درست

# : 7 May 2007 18:51


Behzad_nouri



<< 1 ... 9 . 10 . 11 . 12 . 13 . 14 . 15 . 16 . 17 . 18 . 19 ... 20 . 21 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.
 

Powered by MiniBB