| پیام |
نویسنده |
سلام تينا جان من رضا هستم از شهركرد
دوست دارم يه حال اساسي به كست بدم
اگه مايلي بگو
اين اي دي منه
azaz134
[email protected]
|
dime
اعضا
|
|
|
سلام
بعد از ان روز اين نياز را هر روز در خودم حس مي كردم ديگه وقتي دوستام سر به سرم مي گذاشتند بهم حال نمي داد ولي لحظه هايي را كه با يوسف بودم هميشه در ذهنم بود كه دوباره يوسف ازم خواست كه به خانه شون بروم من هم از خدا خواسته راهي شدم وقتي در مغازه يوسف دستمالي مي شدم هميشه شورتم سريع خيس مي شداون روز هم وقتي به خانه يوسف رفتيم سريع كلاسورم را گوشه اطاق گذاشتم ويوسف بغلم كرد وشروع به بوسيدن ومالوندنم كرد.بعد يوسف مقنعه ومانتوم را دراورد اون روز لباس خوبي پوشيده بودم يك تاپ با شلوار استرچ وكرست وشورت مشكي
يوسف باسنم را مي ماليد وبعد تاپ وسوتينم را دراورد وشروع به خوردن سينه هام كرد وبعد شلوارم را دراورد .حالا بايك شورت جلوي او بودم كه فهميدم من هم بايد يوسف را لخت كنم پيراهن وشلوارش را دراورد وبعد زيرپوشش را كه گفت تينا دوست داري كيرم را بخوري من هم از خدا خواسته شروع به خورد كيرش از روي شورت وبعد لختي شدم .يوسف بغلم كرد وبرد روي تخت وشورت را دراورد وشروع به خوردن كوسم كرد وقتي زبانش را اطراف چوچوله ام مي ماليد ويا نوك زبانش را توي كوسم مي كرد جيع مي زدم.
كه يوسف بعد برگردوند وسوراخ كونم را ليسيد وزبانش را توي كونم مي كرد وبعد كيرش را اين بار دوم بود كه كيرش در داخل كونم بود بعدازاينكه حسابي منو كرد ابش را داخل كونم ريخت وچون من بايد به دبيرستان مي رفتم درحاليكه نمي توانستم راه بروم وكونم مي سوخت رفتم.
سر كلاس دوست نزديكم پريسا گفت توي خونه كار مي كردي كه اينقدر بوي وايتكس مي دهي من نمي دانستم كه بوي اب مردها شبيه به بوي سفيد كننده است گفتم نه ولي وقتي راه رفتنم راديد گفت بالاخره توهم كوني شدي حالا مي فهمي كه چه لذتي دارد وقرارشد كه برايم يك دوست پسر هم سن وسال خودم پيدا كند كه چهار نفري باشيم.
بقيه را بعدا مي گوييم اما نمي دانم كسي حتي يك انتقاد هم نمي نويسد يا من خيلي خيلي افتضاح مي نويسم يا كسي نمي خواند.
در ضمن ايدي من
تينا_بهداد@ياهوو.كام است
بخدا نمي دانم چطوري مي شود انگليسي نوشت
|
tinabehdad
اعضا
|
salam tina
man dastan hai to ra mikhunam
nemidanam aya vagiat ast ya na
ama mohem nist
moheme in ast ke az fanatasi to ast
edame bede
|
khabarchi
اعضا
|
yek khahesh az dustan
chera ta inja yek zan chizi minevise shoma saei mikonid bahash sex dashte bashid
kami ham be in zana azadi bedid bezarid anha ham bian va benevisan
ma ham balakhare bayad yad begirim ke ba zan ha khub raftar konim
mibakhshid ke man ingadr rok harf mizanam
midunam ham ke alan hame shru mikonan be man hamle bekonan va fosh bedan
ama ma ham balakhare bayad yad begirim
motasheram
rasti tina edame bede kheli jalbe
|
khabarchi
اعضا
|
salam
mamnoon
|
mahtab
اعضا
|
|
|
تینا جون بازم بنویس مرسی
تینا دوست داریم تینا دوست داریم
|
poorya2005
اعضا
|
سلام من 30 ساله هستم و عميقاَ مي خوام slave يك زن سكسي زیبا و وحشي تجربه كنم لءفاَ خانمهاي علاقه مند با من تماس بگیرند
[email protected]
|
arash666
اعضا
|
ايول...داستانت عاليه....ادامه بده
|
peyman117
اعضا
|
خوب
روز بعدش پريسا دوستم گفت كه امروز مي ايي باهم برويم بگرديم من هم كه خانه كاري نداشتم همراه پريسا براي گردش اطراف پل فلزي ومجتمع بلوار رفتيم كه انجا پريسا با دوتا پسر شروع به حرف زدن كرد انها اسمشون مهرداد وجلال بود.مهرداد دوست پسر پريسا بود وانها باهم قرار گذاشته بودندكه من را با جلال اشنا كنند بهرحال منو جلال دوست شديم ودرحاليكه من دلم مي خواست جلال بامن سكس كند جلال فعلا قصد نداشت ولي از روي شلوارش مي ديدم كه هرگاه بيرونيم جلال كيرش راست شده وشهوتي مي شود.جلال هم براي اينكه من بهش توجه كنم همه چيز برايم مي خريد از لباس زير عطر وهرروز يا نامه غافل از اينكه من نياز ديگري هم دارم البته همون زمان من مي توانستم با يوسف برطرفش كنم ومي كردم اما نمي دانم چرا دلم مي خواست مردهاي ديگري را هم امتحان كنم.خيلي از خانمها توي خيابون دلشون مي خواهد كه يك مردي كه اونها مي طلبند يك راست بيايد وكيرش را توي كوس يا كون اونها فرو كند.بهرحال يك روز جلال خواست كه باهم به سينما برويم.خوب يادمه در رديف اخر سينما خانواده اصفهان نشسته بوديم وكه جلال دستم را گرفت وبعد يواش يواش از روي مانتو با سينه هام بازي مي كرد .ودراخر هم دستش را گذاشت روي كوسم كه حالا از شدت شهوت مثل اتش شده بود.
وقتي از سينما بيرون امديم اگه شورتم را مي چلوندند شايد اب ازش مي ريخت جلال با ماشينش كه منو مي برد براي اولين بار دستش را توي شورتم كرد ومن هم از روي شلوارش كيرش را مي مالوندم .گفت هر موقع خانه اشون خالي شده مي ايي خانه ما كه با سر گفتم اره.
روز كه خونه جلال خالي بود رفتم خانه انها كه بقيه اش را بعدا مي گوييم.
|
tinabehdad
اعضا
|
|
|
جلال بغلم كرده بود وتند تند منو مي بوسيد طوري كه رژ ازبين زفته بود بعد كه مانتو ومقنعه ام را دراورد وبا تاپ وشلوار نشستم رفت شربت اورد ولي مدام دست به پاهام وسينه ام مي زد .بعد تاپ وسوتينم را دراورد وبا سينه هام بازي مي كرد ومي خورد بعد رفت سراغ شلوار واون را هم دراورد از پاهام تا دور ناف واطراف رانهام را مي بوسيد وبعد رفت سراغ كوسم كه حالا خيس خيس بود يكم باهاش ور رفت وشورتم را دوراورد وشروع به خوردن كوسم كرد .بعد من جلال را لخت كردم كيرش از كير يوسف كوچكتر بود ولي به نظرم زيبا بود بهين خاطر وقتي جلال بهم گفت بخورمش چيزي نگفتم وبعد از كمي ليسيدن شروع به خوردن كيرش كردم .هيچ وقت فكر نمي كردم يك كير اينقدر خوشمزه باشد بهين خاطر تصميم گرفتم از يوسف راهم بيشتر بخورم.
جلال منو خوابوند وگذاشت لاي كوسم با كيرش به لاي كوسم مي كشيد ومن دلم مي خواست كه جلال اون كير خوشگل را توي كوسم فرو كنه اما جلال فقط منو ديونه مي كرد.
بعد اون هم خواست قنبل كنم وبعد از كمي ليسيدن كونم كيرش را توي سوراخم فرو كرد اب جلال خيلي زودتر از اينكه من هم ارضا شوم امد.
بعدها از خيلي مردها وپسرها شنيدم كه ديونه كونم شده بود.ومن دوتا دوست داشتم كه هردو كونم را ميليسيند.وزبانشون را توي كونم مي كردند.اين به اين را مي فهموند كه اگر من قدرتي ندارم ويا ضعيفم اما مردها هم حاضرند براي اينكه به كونم برسند ان را بليسند يا بخورند.
|
tinabehdad
اعضا
|