Location via proxy:   [ UP ]
[Manage cookies]    No cookies    No scripts    No ads    No referrer    Show this form
"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهاي سکسي
فیلم سکسي | سکسولوژي | خنده بازار | داستانهاي سکسي(English)
:سايت های سکسی جديد و ديدنی ، موزيک ، چت ، دانلود ، فيلم ، دوست يابی
 | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / دردسرهاي گرم بودن ويك شوهر سرد
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 17 . 18 . >>
پیام نویسنده
13 Aug 2006 14:38 - #


حالا يكي يه كس شعر گفته هر چي يبكار و علاف از اصفهان بوده و هست افتادن به جون هم بابا چند بار بايد سرتون بياد تا متوجه بشيد اينا همش سر كاريه ؟؟؟؟؟ آزموده را ازمودن خطاست آقا ""

khodayesex
اعضا
14 Aug 2006 15:28 - #


khodayesex
.استي تمام اصفهاني ها بيكاره و علاف هستند

pussy_lover
اعضا
20 Aug 2006 10:38 - #


ايول بابا...از خاطراتت بگو

kafesex
اعضا
21 Aug 2006 03:18 - #


ميگفتن اصفهانيا يه خورده ... هستن ما باور نكرديم
حالا توي نوشتن خاطره هم خسيس بازي در ميارن

ba hal
اعضا
21 Aug 2006 12:45 - #


تازه 17سالم شده بود دبيرستان صفورا سرچهارراه حكيم نظامي مي رفتم وهر روز هم تمام گشت وگذارم توي خيابون نظر بود چون واليبال بازي مي كردم وهميشه هم رقص خوبي داشتم هيكلم بقول پسرها كه بهم متلك مي گفتند روي فرم بود.
كم كم با يك آقا كه توي خيابون نظر مغازه داشت آشنا شده بودم .قبلش دوستها وهمكلاسيهام به سينه ويا كوسم دست زده بودند ولي اولين باري كه اون آقا دست به كوسم زد را هيچ وقت فراموش نمي كنم .
اون روز رفته بودم مغازه يوسف حالا ديگه حسابي باهاش دوست شده بودم وواسه من دختر دبيرستاني شده بود يك بت كه جمعه ها كه تعطيل بود دلم واسه اش پر پر مي زد.اون دستش را روي دستم گذاشته بود.اما يهو با دست راستش كوسم را لمس كرد اول مي خواستم فرار كنم ويا دادبزنم .اما وقتي چشمم تو چشمش افتاد واون كه اونطوري داشت كوسم را مي مالوند ديگه نتوانستم حرفي بزنم.فقط ديگه فهميدم كه ماليدن يك مرد هزار بار بهتر از دخترها هست.
دفعه بعد وقتي يوسف بهم گفت كه فردا ساعت يك ونيم بجاي دبيرستان بيا برويم خانه ما دهنم قفل شد وهيچ چيز نگفتم فقط گفتم باشه.بعدها فهميدم كه من خيلي خيلي به اين حس نياز ووابسته هستم.
فردا عصر با يوسف رفتيم خونشون.وقتي ازم خواست كه مقنعه ومانتوم را دربيارم خيلي خجالت مي كشيدم خود يوسف مانتو ومقنعه ام را دراورد ويك نوار گذاشت وروي مبل نشست تا من برقصم.وقتي يك اهنگ رقصيدم رفت لباسش را عوض كرد ويك تيشرت وشلوارك پوشيد وگفت حالا بيا باهم برقصيم .من شلوار پوشيده بودم با يك پيراهن وقتي مي رقصيد چيزي را به خودم حس مي كردم.درحاليكه اون با يك دستش باسنم وكوسم را مي مالوند من را حسابي بيخود كرده بود كه وقتي به خودم امد كه ديدم توي اطاق خوابشم وروي من خوابيده وداره لبم را مي بوسه.درحاليكه با موهام بازي مي كرد دكمه هاي پيراهنم را باز كرد وسينه هايم را چنگ مي كرد مي بوسيد وبعد كرستم را دراورداصلا نمي توانستم حرف بزنم فقط يك حس داشتم مانند پرواز در اسمانها.
وقتي شلوار وشورتم را دراورد كوسم را ديگه لختي مي مالوندوحالا ديگه من توسط يك مرد ارضا شده بودم.خودش هم لخت شد ومنو به شكم خوابوند وكير كلفتش را لاي كونم گذاشت وكمي حال كرد.بعد درحاليكه با سوراخ كونم بازي مي كرد وكيرش را به كرم چرب مي كرد منو قنبل كرد وكيرش را كم كم وارد كونم كرد.مي خواستم گريه كنم دستم را گاز مي گرفتم .كمي از كيرش را كه وارد كرد بيحركت شد ولي بعد ادامه داد حالا عقب وجلو مي كرد كه يك لحظه احساس كردم درون كونم اتش گرفت وپر اب شد.يوسف بيحركت روي من خوابيد وبعد بلد شد ورفت دستشوئي .اين اولين خاطره وتجربه من با يك مرد بود كه بعدها فهميدم مي توانم من هم حال كنم وچه بسا مردهايي با ابهت وكلاس زياد كه مغرورند را رام كنم تا كوسم را بليسند وبراي اينكه كوسم را بليسند حاضرند چه خرجها كه بكنند.
ويك نكته من بخاطر محدوديتهايي كه شوهرم برايم ايجاد كرده نمي توانم هم زود زود به اينترنت بيايم وخاطراتم را بنويسم كه ببخشيد.
اما شما برايم جواب بنويسيد ويا خاطره ويا داستان سكسي ويا عكسهاي سكسي ايراني وخارجي به ايميلم بفرستيد.راستي من امكانات چت را ندارم
تا بعد

tinabehdad
اعضا
23 Aug 2006 14:50 - #


سلام
مثل اينكه از اولين خاطره ام خوشتون نيامد اگه دوست نداريد بگوييد تا ديگه ننويسم اگر هم مي خواهيد بگوييد تا ادامه بدهم

tinabehdad
اعضا
23 Aug 2006 15:42 - #


سلام تينا جون

aria123
اعضا
23 Aug 2006 15:47 - #


سلام تينا جون اگه ميشه به من ميل بزن منم از اصفهانم
ٍِِِِِِِ
حتماً ايميل به من بزن

[email protected]
ِِِِِِِ

aria123
اعضا
24 Aug 2006 16:46 - #


سلام
جالبه
ادامه بده عزیز

pack_timtim
اعضا
24 Aug 2006 19:23 - #


تینا جان سلام خاطراتت قشنگ است گفتی ایمیلت ولی اونو نذاشتی
[email protected]
دوست تو سيروس

syroos
اعضا
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 17 . 18 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

Powered by MiniBB