"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهاي سکسي
فیلم سکسي | سکسولوژي | خنده بازار | داستانهاي سکسي(English)
:سايت های سکسی جديد و ديدنی ، موزيک ، چت ، دانلود ، فيلم ، دوست يابی
 | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / فرهنگ و ادبیات / (((***نیما یوشیج***)))شاعری از کوهستان های سرد
<< . 1 . 2 . 3 . >>
پیام نویسنده
6 Jun 2007 20:42 - #


اینم از شعر مهتاب که به نظر من یکی از زیبا ترین شعر های نیماست....



مهتاب

می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب ,
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند.

نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند.

نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم (به کسر "ک")
وبه جان دادمش آب
ای دریغا! به برم می شکند.

دستها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبت می پایم
که به در کس آید
در و دیوار بهم ریخته شان
بر سرم می شکند.

می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در, می گوید با خود:
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند.

soltan_hozhabr
اعضا
7 Jun 2007 01:09 - #


Quoting: soltan_hozhabr
یعنی تو این انجمن هیچکی با نیما حال نمی کنه

با من همه حال میکنن چون منم نیمام

jako_jonevar
اعضا
7 Jun 2007 10:27 - #


jako_jonevar

باز گلی به گوشه جمال تو رفیق





خانه ام ابری ست...

خانه ام ابری است
یکسره روی زمین ابری ست با آن.

از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد می پیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که ترا آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم,
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
وبه ره, نی زن که دایم می نوازد نی, در این دنیای ابر اندود
راه خود را دارد اندر پیش.

soltan_hozhabr
اعضا
8 Jun 2007 12:08 - #


هست شب...




هست شب یک شب دم کرده وخاک
رنگ رخ باخته است.
باد,نوباوه ی ابر,از بر کوه
سوی من تاخته است.

هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا
هم از این روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را.

با تنش گرم,بیابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
با دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!
هست شب.آری, شب.

soltan_hozhabr
اعضا
9 Jun 2007 09:57 - #


Quoting: soltan_hozhabr
هست شب...




هست شب یک شب دم کرده وخاک
رنگ رخ باخته است.
باد,نوباوه ی ابر,از بر کوه
سوی من تاخته است.

هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا
هم از این روست نمی بیند اگر گمشده ای راهش را.

با تنش گرم,بیابان دراز
مرده را ماند در گورش تنگ
با دل سوخته ی من ماند
به تنم خسته که می سوزد از هیبت تب!
هست شب.آری, شب.






شب بهتره یا روز ؟

خب معلومه شب

مرگ بهتره یا زندگی ؟

خب معلومه زندگی

پس ما از چی می ترسیم ؟

از اینکه واقعا نمیریم

minajan
اعضا
9 Jun 2007 11:15 - #


خانه ام ابری ست...

خانه ام ابری ست
یکسره روی زمین ابری ست با آن.

از فراز گردنه خرد و خراب و مست
باد میپیچد.
یکسره دنیا خراب از اوست
و حواس من!
آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟

خانه ام ابری ست اما
ابر بارانش گرفته ست.
در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم،
من به روی آفتابم
می برم در ساحت دریا نظاره.
و همه دنیا خراب و خرد از باد است
و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود
راه خود را دارد اندر پیش.

minajan
اعضا
9 Jun 2007 13:36 - #


شب است


شب است,
شبی بس تیرگی دمساز با آن.
به روی شاخ انجیر کهن "وگ دار"می خواند,به هر دم
خبر می آورد طوفان وباران را.ومن اندیشناکم.

شب است,
جهان با آن,چنان چون مرده ای در گور.
ومن اندیشناکم باز:
_ اگر باران کند سر ریز از هر جای؟
_ اگر چون زورقی در آب اندازد جهان را؟...

در این تاریکی آور شب
چه اندیشه ولیکن,که چه خواهد بود با ما صبح؟
چو صبح از کوه سر بر کرد,می پوشد از این طوفان رخ آیا صبح؟

soltan_hozhabr
اعضا
9 Jun 2007 13:38 - #


minajan

مرسی از بابت شعر

soltan_hozhabr
اعضا
9 Jun 2007 13:44 - #


علی اسفندیاری نیما یوشیج

نیما یوشیج بنیانگذار شعر فارسی در پاییز سال 1274 خورشیدی در یوش روستایی در ناحیه نور

مازندران زاده شد

در همین روستا به گفته خودش خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده به ضرب ترکه و بوته های گزنه

آموخت بعد ها که به شهر آمد به مدرسه سن لویی فرستاده شد و به تشویق نظام وفا به

سرودن شعر پرداخت آشنایی با زبان فرانسه و بهره مندی از ذهنی خلاق و جستجوگر در شعر

راه تازه ای پیش پای وی گشود و نو گرایی و نو زایی در شعر پارسی سرانجام با کوششهای وی

به برگ و بار نشست در سال 1300 منظومه ای به نام قصه رنگ پریده انتشار داد در همین سال

نخستین سروده هایش را در روزنامه قرن بیستم به سر دبیری میرزاده عشقی و در پاییز سال

1301 شعر ای شب را در روزنامه هفتگی نو بهار منتشر کرد

نیما از سال 1317 تا 1320 در شمار هیات تحریریه مجله موسیقی بود و اشعار خود را در آن انتشار

می داد در همین سالها موج مخالفتهای هواداران شیوه دیرینه در شعر با وی بالا گرفت اما هر

چه زمان می گذشت شیوه کار وی که بر پایه نیازهای زمانه رو به بلندگی و رویایی داشت اندک

اندک راه خود را می گشود و پیش می رفت تا به امروز که هر برگزیده ای از سروده های شاعران

معاصر به شایستگی با یاد و نام و سرود های وی آغاز می شود


نیما در سال 1338 دیده از جهان فرو بست

minajan
اعضا
9 Jun 2007 13:47 - #


مرسي از شما ./

مونده نباشيد ./

s4mi
اعضا
<< . 1 . 2 . 3 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

Powered by MiniBB