"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهاي سکسي
فیلم سکسي | سکسولوژي | خنده بازار | داستانهاي سکسي(English)
:سايت های سکسی جديد و ديدنی ، موزيک ، چت ، دانلود ، فيلم ، دوست يابی
 | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / فرهنگ و ادبیات / نظرسنجی درباره ی شعرای شعرفارسی
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . >>
پیام نویسنده
1 May 2007 14:28 - #


Quoting: brave_heart
شهريار واقعی

دوست گلم خیلی ممنون ازمطلب مفیدی که گذاشتی.حتماًدوست داران شهریارمی خونن وکلی هم حال می کنن.



alixxx2005
اعضا
1 May 2007 14:32 - #


alixxx2005
منظور تو نیستی منظور کسی دیگه ای که این اتیش را براه انداخت

sexnasa2008
اعضا
1 May 2007 15:16 - #


sineh80_parast
معذرت منصور جان ولی باید یه مقدار رک حرف بزنم
در نیت و دلسوزی شما هیچ شکی ندارم چونکه حرف و مقصود شما درد همه ی دوستانه و درست به همین دلیل که ما بهم نزدیک شدیم و حداقل من شما alixxx2005
brave_heart و باقی رو دوست خودم می دونم چون احساس می کنم حداقل حرفم وهدفم حرف و هدفه شما عزیزانه یا امیدوارم اینجوری باشه احساست در اینکه اعتقاد داری
باید جلویه امثال farhadkk محکم ایستاد رو هم درک می کنم چون احساس منه و کاملا بهش اعتقاد دارم ولی به نظرم هدف امثال farhadkk بحث و نقد و استدلال نیست چون توانشو ندارند و مطمئن باش باز هم از صحبتهای brave_heartعزیز چیزی نمی فهمه و به توهین ادامه می ده
دوست عزیزم مثال یاسین تو گوش خر خوندن یا خر چه داند قیمت نقل و نبات برای اینطور افراد کاملا صدق می کنه هر چند دوست نداشتم اینطوری حرف بزنم .
من با روش شما در مقابله با امثال farhadkk کمی مشکل دارم چون نتیجه ای جز این نداره:
Quoting: sineh80_parast
می خواستی دهن سرویس کنی می گفتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

Quoting: alixxx2005
اگه منظورتون منم بایدبگم که دهن من خیلی وقته که سرویش شده.دیگه نیازی به زحمت دوستان نیست.

این هدفه امثال farhadkk یعنی سو تفاهم بین چند دوست و همفکر: به نظرت اینجوری نیست؟
به نظرت اگر ما هزار دلیل و استد لال بیاریم دست از توهین بر میداره؟یا توان فکری این افراد به حدی هست که بدور از توهین و غوغا به بحث و صحبت روی بیارند ؟
منصور عزیز قصد این افراد فقط و فقط مطرح شدن است و غیر از این نیست
خوشحال میشم اگر اشتباه می کنم بهم تدکر بدی و اشتباهمو گوش زد کنی


sexnasa2008
اعضا
1 May 2007 16:04 - #


alixxx2005 منظور شما نبودی. من از سوءتفاهم ایجاد شده جداً کمال عذرخواهی را دارم.
سامان جان حرفات درسته ولی محکم ایستادن جلوی کسی که استدلال نداره آخرش فحاشیه .
دیگه بی خیالش .جوابهای brave_heart را بیشتر ترجیح می دم.اعصاب خرد کنی کافیه و
بازم از سوءتفاهم ایجاد شده معذرت خواهی می کنم.ببخشید

sineh80_parast
اعضا
1 May 2007 21:14 - #


Quoting: alixxx2005
امامن می گم این اصلاًاشکالی نداره که فردوسی کلی اشتباه هم مثلاًممکنه کرده باشه.مابرای چیزدیگه ای فردوسی روبزرگ می دونیم.فردوسی اصلاًفقط این نیست که شاهنامه نوشته،اعتبارادبی داره،اعتبارشعری داره،اون هاروکه نمی تونیم نادیده بگیری


تقریبا" ، من هم منظورم همین جمله بالا بود که دیگه شما خودتون اشاره کردید. راستش وقت نذاشتم روش خوب فکر کنم ولی همین الان بخوام بگم، شاید یه کم جمله بالا رو به این صورت تغییر بدم تا یک کم محتاطانه تر از نظر من بشه (البته قلبم هنوز کامل رضایت نمیده، چون فکر میکنم یکی دو تا جمله باید بهش اضافه شه، تا خیالم جمع بشه(البته از نظ شخصی من) که دیگه بیخیال شدم. (میدونید دارم میرم سر کار دیگه از نوشته های شما دارم سوئ استفاده میکنم)

"امامن می گم این اصلاًاشکالی نداره که فردوسی کلی اشتباه هم مثلاًممکنه کرده باشه.مابرای چیزدیگه ای فردوسی روبزرگ می دونیم.فردوسی اعتبارادبی داره،اعتبارشعری داره،اون هاروکه نمی تونیم نادیده بگیریم"

Quoting: alixxx2005
اگه شمامی بینیدشاملوانقدربرذهن روشن فکران وعامه ی مردم تاثیرگذاشته دلیلش شعرهاش نیست.دلیلش شاعربودنشه،به معنای محض کلمه


من حقیقتش این رو متوجه نشدم، البته میتونید نادیده بگیرید، چون صرفا" احساسم رو گفتم.

Quoting: alixxx2005
خوشبختانه درهمه جای این دنیادرفاصله ی میان جنگ جهانی اول ودوم شعراستقلال پیداکردوکارخودش روازادبیات جداکردوخب بیشترمنطق خودش روبه سمت نقاشی ومخصوصاًموسیقی پیش برد.


راستش اینو هم متوجه نشدم(فکر کنم دیگه دارم زیاده روی میکنم، الان رفتم رو اعصابتون)

Quoting: alixxx2005
پس اگه ازمن بپرسین اولاًمی گم شهریارشاعرنبوده بل ناظم بوده.درثانی به نظرمن کارش تواین دوره ازشعرواقعاًهیچ ارزشی نداشته.چون اولاًشعرکشف شده ودیگه نمی شه این سخنان باوزن وقافیه روبه جای شعربه مردم غالب کرددرثانی ازاین سخنان آهنگین وبه نظم درآورده ازگذشتگان مون یه اندازه ی کافی به یادگارمونده که دیگه رودستش هم می تونیم بگیم نمی شه بلندشد.مثل سعدی،فردوسی و...


فکر نمبکنید همین استدلالی رو که کردید، در صورتی که درست باشه، میشه در مورد شعر معاصر هم گفت، به این صورت که سندش در دست نیما و شروع کنندگان این سبک هست و بقیه هیچ کاری نمیکنند، و کارشون ارزش نداره.

Quoting: alixxx2005
پس اگه ازمن بپرسین شهریارچه کارمفیدی درطول عمرش انجام داده وچه چیزی روبرای نسل های بعدش به یادگارگذاشته من می گم هیچی.

"هیچی" یعنی صفر. آیا منظورتون همین هستش.

حقیقتش اصلا" انتظار پاسخ گویی ندارم، چون عنوان و مسیر تاپیک یه چیز دیگه هست، و میتونید اینا رو ندیده بگیرید.
راستی من qsmile ندارم. اگه جملات خشک و خالیه دیگه ببخشید.

با احترام
-شلوغ

sholoogh
اعضا
1 May 2007 23:38 - #


Quoting: sholoogh

تقریبا" ، من هم منظورم همین جمله بالا بود که دیگه شما خودتون اشاره کردید. راستش وقت نذاشتم روش خوب فکر کنم ولی همین الان بخوام بگم، شاید یه کم جمله بالا رو به این صورت تغییر بدم تا یک کم محتاطانه تر از نظر من بشه (البته قلبم هنوز کامل رضایت نمیده، چون فکر میکنم یکی دو تا جمله باید بهش اضافه شه، تا خیالم جمع بشه(البته از نظ شخصی من) که دیگه بیخیال شدم. (میدونید دارم میرم سر کار دیگه از نوشته های شما دارم سوئ استفاده میکنم)

"امامن می گم این اصلاًاشکالی نداره که فردوسی کلی اشتباه هم مثلاًممکنه کرده باشه.مابرای چیزدیگه ای فردوسی روبزرگ می دونیم.فردوسی اعتبارادبی داره،اعتبارشعری داره،اون هاروکه نمی تونیم نادیده بگیریم"

برای اینکه دیگه خیال تون روراحت کنم این وبگم که من هم منظورم کل شاهنامه نبودکه شمافکرکردید من می گم بی ارزشه وچیزای دیگه ای ازفردوسی ارزش داره.فقط همون یک موردی که درباره ی تحریف تاریخ بودروگفتم که اگه درفرض اینطوری هم بوده ارزش شاهنامه به خودی خودانقدربالاهست((ازهمون جهاتی که گفتم))که بشه ازاین ایرادش چشم پوشی کرد.
پس شماهم اون جمله ی من روبه شکل اولش برگردونین یااینکه اگه منظوردیگه ای داشتین چندتاجمله بهش اضافه کنین.
Quoting: sholoogh
من حقیقتش این رو متوجه نشدم، البته میتونید نادیده بگیرید، چون صرفا" احساسم رو گفتم.

شایدشماهم شنیده باشیدکه گفته اندشعریک حضورمداوم است وشاعرپیوسته ازشعرخودش جدانیست.
منظوراینکه شاعربایدمثل شعرش زندگی کنه وبااون ادامه پیداکنه.به طوری که ازروی شعراوبتوان کاملاًبه شخصیت شاعروطرزفکراوپی بردوحتی بشه فهمیدکه چه سختی هاوچه دوره هایی اززندگیش روسپری کرده.مثل شاملوکه یه مدت سیاسی شعرمی گفت یه مدت عاشقانه واون اواخرمناسب باسنش فلسفی و...خلاصه این که ازشعرش جدانبود.متاسفانه خیلی ازشعراخودشون یه جورزندگی می کنن بعدیه جوردیگه شعرمی گن.
خلاصه شعرگفتن راحته اماشاعرشدن...
Quoting: sholoogh
راستش اینو هم متوجه نشدم(فکر کنم دیگه دارم زیاده روی میکنم، الان رفتم رو اعصابتون)

راستش همون حرف هایی روکه من الان می خوام یه ساعت به شمابگم وآخرش هم خوب نمی تونم منظورم وبرسونم روشاملوبه زیبایی دریه مصاحبه اش باآقای ناصرحریری گفته.ببینید:

شعرچيست وآن راچگونه تعريف مي کنيد؟
يک بارکوشيدم باپرحرفي بسياربه همين سوال شماجوابي بدهم
ولي اين بارجوابم خيلي کوتاه است:((تعريف همه چيزمحدودبه زمان
ومکان است.))-والسلام.چيزي راکه هرازچندي تعريف تازه يي طلب
کندبهتراست به خودواگذاريم.روزگاري اگرمي گفتند
بريدودريدوشکست وببست
يلان راسروسينه وپاودست
فرياداحسنت ومرحبامان به عرش مي رسيد.اماامروزاگرازکارگاه
من چنين چيزي شرف صدورپيداکنداولين که يواشکي خودش را
ازصف خواننده گان من کنارمي کشدقطعاًخودشماخواهيدبود.چون
شمارابه عيان درشمارگروهي مي بينم که((نظم بندي فني))راشعر
نمي شمارد.
طبعاًقديمي هاتعاريفي ازشعرداده اند که بهتراست آن هاراپيش
نکشيم تاباعث خلط مبحث نشود.چون همان طورکه عرض شد؛
برداشت امروزگروهي ازماازشعر؛برداشتي کاملاًمتفاوت است.
ببينيد:پداران مابه هرکلام موزون ومقفايي شعراطلاق مي کردند.
مثلاًپدربزرگ خودمن اززمزمه کردن اين بيت چنان لذتي احساس
مي کردکه من نقش آن رادرشيارهاي چهره ي پيرش مي ديدم:
قيامت قامت وقامت قيامت
بدين قامت بماني تاقيامت
که تازه بااصول قديمي درست هم نيست؛چون((قامت))راباحرف
((تا))قافيه کرده.پدربزرگ که تادم مرگ هم لهجه ي افغانيش راازدست
ندادقاف هاي شش گانه بيت راهم ازته حلق ونزديک به ((خ))تلفظ مي
کردواين تنهاچيزي بودکه به اين بيت بي مزه مختصرمزه اي مي داد.
اوواقعاًازاين بيت لذت مي بردومن هم درهمان حال که ازلذت بردن
اوکيف مي کردم؛چون روم نمي شدبه کج سليقه گي وبي ذوقي اش
بخندم روزبه روزازهرچه شعرناميده مي شدبيزارترمي شدم.به
خصوص که درمدرسه هم چيزي بيش ازهمين هابه ماتحميل نمي
کردند.من نمي دانستم شعرچيست اماشنيدن اين چيزهانه فقط برايم
کسالت آوربودبلکه درست وحسابي حالم رابه هم مي زد.
((خان بابا))آدم چندان عامي يي هم نبوداماسليقه اش وبرداشتش از
شعربه اش اجازه مي دادازاين لفاضي بي نمکي که يقين دارم امروزبه
مذاق هيچ شعرخواني خوش نمي آيدواقعاًلذت ببرد.
از((شعر))هاي موردعلاقه ي اونمونه هاي زيادي به خاطر دارم که شايد
نقل چندتايي ازآن هابراي درک ميزان اختلاف ذوق وسليقه ماکمک
خوبي باشد:
دوستان شرح پريشاني من گوش کنيد
قصه ي بي سروساماني من گوش کنيد
که ازوحشي بافقي است.يااين بيت نظامي که ازميان آن همه ابيات
وقطعات زيباي اوانتخاب کرده به اصطلاح چشم بازاررادرآورده بودند
تا-يک سنگ ودوگنجشک-هم ماکودن ها((شعر))يادبگيريم؛هم باآن
اندرزباران شده باشيم:
دانش طلب وبزرگي آموز
تابه نگردروزت ازروز.
يامثلاً
هنرآموز؛کزهنرمندي
درگشايي کني ودربندي
که چون تهش رانمي فهميديم خيال مي کرديم مانوباوگان وطن بايد
هنربيامورزيم تايادبگيريم که بعدازاين؛زمستان ها؛وقتي وارداتاق مي
شويم حتما درراپشت سرمان ببنديم که سوزنيايد.
اين بيت مضحک ازآن بزرگمرد:
زنبوردرشت بي مروت راگوي
باري چوعسل نمي دهي نيش مزن
خب البته اين بيت هاسخنان حکمت آموزهست؛يعني حرف هايي
ازمقوله ي پندواندرزواين جورچيزهاکه هيچ وقت به اين مفتي هابه
گوش هيچ بني بشري فرونرفته ودوپول سياه کارسازنبوده.اماهرچه
باشد؛به هرتقديريک نکته براي امروزي هامسلم است وآن اين که اين
فرمايشات دُربارربطي به عالم شعرنداردودرواقع ارزش اين آثارچيزي
بيش از((هرکه داردامانتي موجود/بسپاردبه بنده وقت ورود))و((اي که
درنسيه بري همچوگل خنداني/پس سبب چيست که دردادن آن
گرياني))که توحمام ودکان بقالي نسيه مي کردندبه ديوارمي زدند
نيست.خروارهاازاين فرمايشات يک پول سياه به گنجينه ي فرهنگ و
هنربشرياضافه نمي کندچه رسدبه اين که بگذاريم شان توموزه
سردرش راچراغان کنيم بدهيم آن بالايش بنويسندگنجينه ي عظيم هنر
سنتي ايران.

حريري:صحبت درباره ي شاعران اين اشعار...
_من اين هاراشعرنمي دانم.دست کم بفرماييدنظم.

حريري:به هرصورت مزخرف شمردن اين هاراکساني تحمل نمي کنندوازآن
سروصداهابه راه مي افتدکه خودتان بهترمي دانيد...
_آن هاراول کنيدبگذاريدسروصداراه بيندازند.اگراين يک کاررا
هم نکنندديگرچه جوري مي توانندنشان بدهندکه هنوززنده اند.

حريري:درهرصورت به همين دليل است که من ازشمادراين باب هاتوضيحات
بيشتري مي خواهم.مثلاًدرنظامي؛آياشماليلي ومجنون وخسرووشيرين را
هم شعربه حساب نمي آوريد؟
_آقاي حريري.بنده دارم درموردپندواندرزمنظوم که به حساب
شعرمنظورمي کردندحرف مي زنم...ولي؛مهم نيست؛حالاکه شما
عجله داريدبگذاريدجوابتان راباسوالاتي شروع کنم؛آيااگرمن
بگويم نظامي دراين دواثرراوي چيره دست شورانگيزترين عشق است
(گيرم به سليقه هم عصران خودش که دوست مي داشتندعشاق؛به
سبب نرسيدن به((وصال))معشوقه که هماناهمبسترشدن بااوبودقتل
عام بشوند)به اوتوهين کرده ام؟يعني حتماًبايدبگويم((شاعر))است؟تا
غرورملي کساني جريحه دارنشود؟آيافقط به اين دليل که آن داستان ها
رابه آن زيبايي به((نظم کشيده))بايدبه اوگفت شاعر؟_دراين صورت
چرابه آقاي ابراهيم گلستان نگوييم شاعر.
اگرعقيده ي من رابخواهيدمي گوبم((فقط شاعرخواندن))شخص
نظامي به مثابه يک نمونه؛يعني نديده گرفتن حق ومقام اصلي اوبه
اضافه ي اخلال گري درنقدشعر.چرابايدبه تصوراين که داريم به
مهندس معماري حرمت مي گذاريم اورا((سرتيپ))خطاب کنيم وبه اين
ترتيب؛هم بي اطلاعي خودمان راروي دايره بريزيم هم ارزش تحصيلات
اورامنکرشويم؟
...
اگرمایل بودید ادامه ی مصاحبه روهم براتون تایپ می کنم.
:f:
Quoting: sholoogh
فکر نمبکنید همین استدلالی رو که کردید، در صورتی که درست باشه، میشه در مورد شعر معاصر هم گفت، به این صورت که سندش در دست نیما و شروع کنندگان این سبک هست و بقیه هیچ کاری نمیکنند، و کارشون ارزش نداره.

Quoting: sholoogh
"هیچی" یعنی صفر. آیا منظورتون همین هستش.
حقیقتش اصلا" انتظار پاسخ گویی ندارم، چون عنوان و مسیر تاپیک یه چیز دیگه هست، و میتونید اینا رو ندیده بگیرید

پس من هم پاسخ این سوال وسوال قبلی تون رواین جاباهم می دم تابدونین که اولاًچراکاربقیه ی معاصران بی ارزش نبوده وکارشهریارکم ارزش
ببینیدکلاًهرشاعری به نظرمن بایددرجهت پیشرفت شعروجلوبردن اون گام برداره.این درست؟
خب.حالامن هرکدوم ازاین شعرای معاصرمعروف مون رونام می برم تاشماببینیدچی کارکردن.
نیماکه پدربزرگوار شعرنوهستش واصلاًبحثش سوا.حتی خودشاملوهم هیچ وقت به خودش اجازه نمی داددرمورداستادش نظربده وکارایشان رونقدکنه.پس فعلاًروح ایشون شاد.
فروغ:فروغ عزیزکه واقعاًپری شادخت شعرمابودن وهستن مهم ترین کاری که البته به نظرمن برای شعرماانجام دادن ساده کردن زبان شعری بود.(مثلاًدرمقایسه بازبان نیما)
مثلاًایشان برای اولین باردرشعرنوی پارسی ازواژه هایی چون:میز-ساعت-یک ظرف بستنی-عروسک دودسیگارو...وبسیاری ازاصطلاحات وترکیباتی بودکه پیش ازاین درشعرفارسی به کانرفته بود.وهم اینکه این ساده گویی خودش یک سبک شدبرای نسل های بعدی.شمامی دونیدکه نهایت هنر،رسیدن به نوعی بیان است که ازشدت سادگی،فهم آن بسیارمشکل وشایدناممکن باشد.ازطرفی باتوجه به مطالبی که گفتم بسیاری فروغ روبنیان گذارشعرگفتارمی دونن.پس روح ایشان هم شاد
اخوان:تقریباًعکس اون کاری روکه فروغ انجام داداخوان کرد.یعنی مثلاًاگه مافروغ وسهراب روازنظرنوع بیان وساده بودن شعردرسمت راست نیماقراربدیم،اخوان درسمت چپ نیماقرارمی گیره.اخوان به دلیل تسلطی که برادبیات کلاسیک داشت درواقع بسیاردشوارشعرمی گفت ومثلاًماواژه های بسیارقدیمی که مثلاًدردیوان حافظ ومولاناو...می بینیم توشعراخوان هم می تونیم پیداکنیم. و درواقع ظاهراًایشون تلاش می کردن که بین شعرنو وشعرقدیم آشتی برقرارکنن.پس ایشان هم یک دریچه ی دیگربراین پهنای گسترده ی شعرنوی مابازکردن.روح ایشان هم شاد
شاملو:روح ایشان خودبه خودچه مابگیم چه نگیم شادهست.این غول زیبای شعرفارسی وبنیان گذارشعرسپیدبه طورقطع بعدازمرگ حافظ بزرگترین شاعری بودن که قدم براین میهن آریایی مون گذاشتن.دیگه حالاشماخودتون تاآخرش برین.
شلوغ جان بقیه ی شاعران معاصرماهم به همین نحودرراستای گشودن دریچه ای نو به این پهنای بی کران شعرفارسی بوده اند ومثلاًبسیارشاعرانی داریم که سعی کرده اندمسیرفروغ روادامه بدن وحتی کامل ترکنن یاشاملوی دوم بشن وخلاصه تمام تلاش شون این بوده که شعرروگسترش بدن.چیزی که من به شهریارخورده می گرفتم این بودکه چرابایدتواین گیرودار وتواین بساط یه دفعه یه آقایی بلندشه بخوادبه زبان چندهزارسال پیش شعربگه.خب ماکه حافظ وسعدی وفردوسی و...داریم.خب اگه بخوایم شعرکهنه بخونیم می ریم اون هارومی خونیم.آدم بایدباشعرزمان خودش پیش بره.و...


alixxx2005
اعضا
2 May 2007 02:13 - # | ویرایش بوسیله: brave_heart


alixxx2005
Quoting: alixxx2005
دوست گلم خیلی ممنون ازمطلب مفیدی که گذاشتی

خواهش می کنم گفتم شاید بتونه به بحث کمک کنه و دریچه جدیدی جلوی چشم ما بگذاره ولی انگار این اتفاق نیفتاد
Quoting: alixxx2005
حتماًدوست داران شهریارمی خونن وکلی هم حال می کنن

صحبتت کنایه ظریفی داشت ببین دوست من شاید سلیقه شخصی من شهریار رو جزو شعرای محبوبم ندونه ولی هدف از نقل اون مطلب این بود که اولا همه چیز رو از دریچه تنگ سیاست نبینیم هر چند که خود من برای شاعری که دغدغه های اجتماعی داره بیشتر ارزش قائل میشم اما باید قبول کرد که شاعران هیچ وقت نتونستن یک جریان اجتماعی به وجود بیارن اونها همیشه تسلیم جنبشهای اجتماعی بودن و حتی اکثرا هم به دلیل احساساتی بودن پر شور بودن خود اسیر بازیهای سیاسی شدن و جامعه رو به به فروپاشی یا رفتن به مسیری اشتباه نزدیکتر کردن کم نبودن شاعران بزرگی که فریب فلان حزب وابسته به مثلا شوروی سابق رو خوردن یا تحت تاثیر فلان حرکت انقلابی اشتباه قرار گرفتن چون اون شور انقلابی یا اون فعالیت مبارزاتی با طبع شاعرانه و احساسی منطبق بوده و در حالی که نیت و قصد کمک به آزادی رو داشتن بدتر به استحکام بیشتر استبداد و استثمار کمک کردن.
اما اما نباید از یک شعر و یک شاعر انتظاری بیشتر داشت چون شاعر با قلبش فکر می کنه شاعر با احساسش زندگی می کنه البته اگه واقعا شاعر باشه پس چه بهتر که شعر و شاعر رو با معیارهای سیاسی وزن نکنیم و از او چیزی بخواهیم که با دل پیوند داره وظیفه شعر اینه که لحظاتی مارو به عالم خیال و رویا ببره شعر یک مقوله انتضاعیه شعر یعنی خیال قرار نیست شعر از احمدی نژاد بگه از گرونی گوشت و گوجه فرنگی بگه از طرح مبارزه با بد حجابی بگه یا بیاد در باره آداب دوستیابی و مهمونداری و بزرگ کردن بچه بگه ممکنه شعری بیاد درباره دنیای عاری از خشونت و جنگ و دروغ و ظلم بگه که خیلی هم زیبا باشه اگه بخوایم اونو با قواعد دنیای روزمره و واقعات بسنجیم به نظر خنده دار می یاد اما اگه با خیال و احساس بسنجیم لذت می بریم چون شعر با حقیقت آشتی بیشتری داره تا واقعیت.پس شعر رو خیلی هم نمیشه محدود به زمان و مکان دونست.
نکته دیگه اینکه که اگه من و تو میایم از شعر نو لذت می بریم برای اینه که از فرم گرایی دور شده و به جای اینکه اسیر قافیه ها باشه می تونه خیلی بهتر حرفش رو بزنه وگرنه اگه به فرم باشه شعر کهن بسیار زیبا تر آهنگین تر و گوش نوازتره شک نکن در واقع بر عکس چیزی که شما میگی شعر کهن در ایران پیوند نزدیکتری با موسیقی داشته تا شعر نو .
پس چرا خود ما اسیر فرم شدیم چرا ارزش شعر رو با داشتن و نداشتن وزن و قافیه می سنجیم می گیم شعر خوب شعریه که فرمی نو داشته باشه تا کی اسیر فرمالیست باشیم وقتی شهریار غزلی گفته که کم از خیلی از غزلهای حافظ نداره چرا باید چون به سبک کهن گفته شده کنارش بگذاریم اگه شعری رو می تونیم دوست داشته باشیم چرا باید با این لفاظی ها خودمون رو از اون محروم کنیم مگر شعر قراره چه کار بزرگی برای دنیا بکنه جز اینکه کمی زندگی رو برای ما قابل تحملتر بکنه تا بدور از غوغاهای زندگی سرد و بی روح ماشینی کمی از عالم واقع فاصله بگیریم مگه الآن نمیشه یه لحظاتی دچار شور عاشقانه شد مگه الان نمیشه گاهی در حسی عارفانه غرق شد مگه الان فقط باید از fast food و sms و کافی شاپ و غیره گفت یا چون شعر نو اومد هر کس به سبک کهن شعر گفت یا تو شعرش وزن و قافیه قرار داد بگیم این شعر نیست یا ارزش ادبی نداره .ببخشید ولی خیلی حرف مسخره ایست که بگیم هر شعری صرف اینکه وزن و قافیه داره نظمه و سرایندش شاعر نیست بلکه ناظمه.البته شکی نیست که هر جمله ای که وزن و قافیه داشته باشه شعر نیست همونطور که خیلی از خزعبلاتی که به اسم شعر نو و سپید این روزها گفته میشه شعر نیست چیزی که از یک سری کلمات شعر می سازه چیزی بیشتر از داشتن و نداشتن وزن و قافیست.
بهتره به بهانه بازی های فرمالیستی خودمون رو از هیچ چیز با ارزش و زیبا محروم نکنیم یک چیز دیگه هم که من بهش معتقدم اینه که اسطوره سازی از انسانها باعث داوری غلط میشه همونطور که میشه فردوسی و حافظ رو نقد کرد میشه هر کس دیگر رو هم نقد کرد هیچ انسانی به وجود نیومده که غیر قابل نقد باشه یا اشتباه نکرده باشه چه خوبه که هر چیز خوب و به درد بخوری رو از هر کجا و هر کس که میشه برداشت کنیم .
ببخشید اگه تو بحث کمی صراحت کلام دارم در هر حال فکر می کنم تو بحثایی که با شلوغ داشتی بیشتر سلیقه ای بحث می شد یعنی چون من فلانی رو دوست دارم و فلانی این طور گفت پس این خوب است و دیگری که من دوست ندارم بی ارزش.
دوست عزیزم داوری احساسی یک قضاوت کوره.
فراموش نکن که تو دوست خوب و با معرفت منی و این تنها یک بحثه بر خلاف چیزی که یکی از دوستای خوبمون گفت من هرگز قصد جسارت به کسی و به قول ایشون دهن سرویس کردن هیچ کس رو نداشتم و اصلا در این حد هم نیستم مخصوصا تو که یکی از بهترین دوستای من در اینجایی امیدوارم سو تفاهمی پیش نیاد همونطور که گفتم هدف گشودن دریچه ای جدید برای نگاه کردن از زاویه ای دیگه بود.

brave_heart
اعضا
2 May 2007 13:53 - #


Quoting: brave_heart

صحبتت کنایه ظریفی داشت ببین دوست من شاید سلیقه شخصی من شهریار رو جزو شعرای محبوبم ندونه ولی هدف از نقل اون مطلب این بود که اولا همه چیز رو از دریچه تنگ سیاست نبینیم هر چند که خود من برای شاعری که دغدغه های اجتماعی داره بیشتر ارزش قائل میشم اما باید قبول کرد که شاعران هیچ وقت نتونستن یک جریان اجتماعی به وجود بیارن اونها همیشه تسلیم جنبشهای اجتماعی بودن و حتی اکثرا هم به دلیل احساساتی بودن پر شور بودن خود اسیر بازیهای سیاسی شدن و جامعه رو به به فروپاشی یا رفتن به مسیری اشتباه نزدیکتر کردن کم نبودن شاعران بزرگی که فریب فلان حزب وابسته به مثلا شوروی سابق رو خوردن یا تحت تاثیر فلان حرکت انقلابی اشتباه قرار گرفتن چون اون شور انقلابی یا اون فعالیت مبارزاتی با طبع شاعرانه و احساسی منطبق بوده و در حالی که نیت و قصد کمک به آزادی رو داشتن بدتر به استحکام بیشتر استبداد و استثمار کمک کردن.
اما اما نباید از یک شعر و یک شاعر انتظاری بیشتر داشت چون شاعر با قلبش فکر می کنه شاعر با احساسش زندگی می کنه البته اگه واقعا شاعر باشه پس چه بهتر که شعر و شاعر رو با معیارهای سیاسی وزن نکنیم و از او چیزی بخواهیم که با دل پیوند داره وظیفه شعر اینه که لحظاتی مارو به عالم خیال و رویا ببره شعر یک مقوله انتضاعیه شعر یعنی خیال قرار نیست شعر از احمدی نژاد بگه از گرونی گوشت و گوجه فرنگی بگه از طرح مبارزه با بد حجابی بگه یا بیاد در باره آداب دوستیابی و مهمونداری و بزرگ کردن بچه بگه ممکنه شعری بیاد درباره دنیای عاری از خشونت و جنگ و دروغ و ظلم بگه که خیلی هم زیبا باشه اگه بخوایم اونو با قواعد دنیای روزمره و واقعات بسنجیم به نظر خنده دار می یاد اما اگه با خیال و احساس بسنجیم لذت می بریم چون شعر با حقیقت آشتی بیشتری داره تا واقعیت.پس شعر رو خیلی هم نمیشه محدود به زمان و مکان دونست.

ببین من هم برای شعرهای شهریارارزش قائلم ومثلاًهمونقدرکه مثلاًشعرهای رودکی رودوست دارم شعرهای شهریارروهم دوست دارم.من که اصلاًبه مسائل سیاسی وغیره کاری ندارم.
اگه جواب آخرمن به شلوغ روخونده باشی می بینی که من می گم ارزش کارشهریارازنظراین که برای شعرماکاری مرده باشه بی فایده بوده.درست مثل اینکه من فقط ازروی احساسم بیام یه آهنگی بسازم خیلی هاهم به به وچه چه کنن ولی هیچ فایده ای برای پیشرفت موسیقی کشورم نداشته باشه.تمام شاعرهای بزرگ همیشه سعی کردن شعرروپیشرفت بدن ویک حرف تازه بزنن.غیرازاون مثال هایی که ارمعاصران توصحبتم باشلوغ کردم مثلاًازبین قدیمی هاهم حالاشماکه اون موقع نبودی ویادت نمیاد.من که عمری ازم گذشته می گم که مثلاًحافظ هم فقط برای دل خودش شعرنمی گفته،هدفش رساندن همون شعرعارفانه دراون زمان به اوج خودش بوده که موفق هم شده.یعنی برخلاف رودشنانمی کرده.نمیومده مثلاًدرباره ی یه چیزدیگه که اصلاًبحث شعراون موقع نبوده شعربگه یامثلاًبیادشعرنوبگه!
آقای شهریارهم من می گم بایدباشعرزمان خودش جلومی رفته وباجامعه حرکت می کرده.ازنظرمن فقط یه ایرادی که بوده همینه.وگرنه خب به هرحال شعرهاش هم زیبابوده ودرحدبه قول شماخیلی ازاین شعرای بزرگ ماهم بوده.وگرنه من پدرکشتگی باآقای شهریارکه ندارم.فقط یه نقدکردم همین.اصلاًروح ایشان هم شاد.خوبه
Quoting: brave_heart
چرا باید با این لفاظی ها خودمون رو از اون محروم کنیم مگر شعر قراره چه کار بزرگی برای دنیا بکنه جز اینکه کمی زندگی رو برای ما قابل تحملتر بکنه تا بدور از غوغاهای زندگی سرد و بی روح ماشینی کمی از عالم واقع فاصله بگیریم مگه الآن نمیشه یه لحظاتی دچار شور عاشقانه شد مگه الان نمیشه گاهی در حسی عارفانه غرق شد مگه الان فقط باید از fast food و sms و کافی شاپ و غیره گفت یا چون شعر نو اومد هر کس به سبک کهن شعر گفت یا تو شعرش وزن و قافیه قرار داد بگیم این شعر نیست یا ارزش ادبی نداره .ببخشید ولی خیلی حرف مسخره ایست که بگیم هر شعری صرف اینکه وزن و قافیه داره نظمه و سرایندش شاعر نیست بلکه ناظمه.

بازهم شمافکرکردی من دارم ارزش کاراون هارومیارم پایین.فکرکنم اگه یه قسمت ازاون مصاحبه ی آقای شاملوروکه اون بالاگذاشتم روبیارم پایین مشکل حل شه.
حريري:درهرصورت به همين دليل است که من ازشمادراين باب هاتوضيحات
بيشتري مي خواهم.مثلاًدرنظامي؛آياشماليلي ومجنون وخسرووشيرين را
هم شعربه حساب نمي آوريد؟
_آقاي حريري.بنده دارم درموردپندواندرزمنظوم که به حساب
شعرمنظورمي کردندحرف مي زنم...ولي؛مهم نيست؛حالاکه شما
عجله داريدبگذاريدجوابتان راباسوالاتي شروع کنم؛آيااگرمن
بگويم نظامي دراين دواثرراوي چيره دست شورانگيزترين عشق است
(گيرم به سليقه هم عصران خودش که دوست مي داشتندعشاق؛به
سبب نرسيدن به((وصال))معشوقه که هماناهمبسترشدن بااوبودقتل
عام بشوند)به اوتوهين کرده ام؟يعني حتماًبايدبگويم((شاعر))است؟تا
غرورملي کساني جريحه دارنشود؟آيافقط به اين دليل که آن داستان ها
رابه آن زيبايي به((نظم کشيده))بايدبه اوگفت شاعر؟_دراين صورت
چرابه آقاي ابراهيم گلستان نگوييم شاعر.
اگرعقيده ي من رابخواهيدمي گوبم((فقط شاعرخواندن))شخص
نظامي به مثابه يک نمونه؛يعني نديده گرفتن حق ومقام اصلي اوبه
اضافه ي اخلال گري درنقدشعر.چرابايدبه تصوراين که داريم به
مهندس معماري حرمت مي گذاريم اورا((سرتيپ))خطاب کنيم وبه اين
ترتيب؛هم بي اطلاعي خودمان راروي دايره بريزيم هم ارزش تحصيلات
اورامنکرشويم؟
Quoting: brave_heart
فراموش نکن که تو دوست خوب و با معرفت منی و این تنها یک بحثه بر خلاف چیزی که یکی از دوستای خوبمون گفت من هرگز قصد جسارت به کسی و به قول ایشون دهن سرویس کردن هیچ کس رو نداشتم و اصلا در این حد هم نیستم مخصوصا تو که یکی از بهترین دوستای من در اینجایی امیدوارم سو تفاهمی پیش نیاد همونطور که گفتم هدف گشودن دریچه ای جدید برای نگاه کردن از زاویه ای دیگه بود

می دونم.من هم منظورم تونبودی که.اون دوست خوب مونsineh80_parast فکرکردن که شمامی خواستی دهن من روسرویس کنی،من هم جواب ایشون رودادم.البته ایشون بعدش گفتن که منظورشون من نبودم و...((که بازهم من بعیدمی دونم ،چون اون موقع غیرازمن وشماکه کسی تواین تاپیک بحث نمی کرد)).
به هرحال توبهترین دوست من دراین سایت هستی ومثل همیشه وقت گذاشتی ومن هم ازمطالب باارزشت استفاده کردم(بدون تعارف).
بازم ممنون



alixxx2005
اعضا
2 May 2007 14:12 - # | ویرایش بوسیله: alixxx2005


Quoting: sexnasa2008

sineh80_parast
معذرت منصور جان ولی باید یه مقدار رک حرف بزنم
در نیت و دلسوزی شما هیچ شکی ندارم چونکه حرف و مقصود شما درد همه ی دوستانه و درست به همین دلیل که ما بهم نزدیک شدیم و حداقل من شما alixxx2005
brave_heart و باقی رو دوست خودم می دونم چون احساس می کنم حداقل حرفم وهدفم حرف و هدفه شما عزیزانه یا امیدوارم اینجوری باشه احساست در اینکه اعتقاد داری
باید جلویه امثال farhadkk محکم ایستاد رو هم درک می کنم چون احساس منه و کاملا بهش اعتقاد دارم ولی به نظرم هدف امثال farhadkk بحث و نقد و استدلال نیست چون توانشو ندارند و مطمئن باش باز هم از صحبتهای brave_heartعزیز چیزی نمی فهمه و به توهین ادامه می ده
دوست عزیزم مثال یاسین تو گوش خر خوندن یا خر چه داند قیمت نقل و نبات برای اینطور افراد کاملا صدق می کنه هر چند دوست نداشتم اینطوری حرف بزنم .
من با روش شما در مقابله با امثال farhadkk کمی مشکل دارم چون نتیجه ای جز این نداره:

قبل ازهرچیزببخشیدسامان جان یه ذره جواب دیرشد.چون دیشب بعدازاون دوسه ساعتی که برای شلوغ تایپ کردم دیگه ازحال رفتم ونتونستم ادامه بدم.
ببین اجازه بده درموردفرهادجان من صحبت نکنم.چون فرهادیه عضوقدمی یه سایته که توخیلی ازتاپیک هام باهم برخوردداشتیم ومن هم تاحالاباهاش به مشکلی برنخوردم((اون هم همینطور))
حالااگه بخوام طرفداری توروبکنم یااون مجبورم دوریکی ازدوستام وخواه ناخواه خط بکشم.
امادررابطه باتاپیک دکترشریعتی که من پی گیربحث هاتون بودم به نظرم یه سوتفاهم باعث شدکه اینطوری بشه.وخب تودعواهم که حلواخیرنمی کنن.دیگه همه هرچیزی ازدهن شون دربیادمی گن.وگرنه این که فرهادبادکترشریعتی مخالف بوده واصلاًحالش ازایشون بهم می خورده که به خودی خوداشکالی نداره که.به هرحال توهرتاپیکی بایدهم موافقین هم مخالفین باشن تابحث شکل بگیره.هرچنداین نظرمنه.ازت هم ممونم که این تاپیک ماروقابل دونستی واین مطالب رومطرح کردی.


alixxx2005
اعضا
2 May 2007 14:20 - #


Quoting: sineh80_parast

alixxx2005 منظور شما نبودی. من از سوءتفاهم ایجاد شده جداً کمال عذرخواهی را دارم.
سامان جان حرفات درسته ولی محکم ایستادن جلوی کسی که استدلال نداره آخرش فحاشیه .
دیگه بی خیالش .جوابهای brave_heart را بیشتر ترجیح می دم.اعصاب خرد کنی کافیه و
بازم از سوءتفاهم ایجاد شده معذرت خواهی می کنم.ببخشید

دوست خوبم من ازت معذرت می خوام که زودقضاوت کردم.
این گل هاهم تقدیم به شما


alixxx2005
اعضا
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

Powered by MiniBB