Location via proxy:   [ UP ]
[Manage cookies]    No cookies    No scripts    No ads    No referrer    Show this form
"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهاي سکسي
فیلم سکسي | سکسولوژي | خنده بازار | داستانهاي سکسي(English)
:سايت های سکسی جديد و ديدنی ، موزيک ، چت ، دانلود ، فيلم ، دوست يابی
 | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / مسافر
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 198 . 199 . >>
پیام نویسنده
25 Jun 2006 01:42 - #


Quoting: Akhmontezeram
ساناز جون... تو که لطف کردی و وقتتو برای من گذاشتی...
میشه برام بگی... منظورت چیه؟
راسنشو بخوای من فقط سعی کردم فانتزی های خودمو بگم...
منظورت اینه که
خیلی کشدار بود؟؟؟
یا خیلی خشک و بدون عشق بود؟؟؟


نه اصلا منظورم این نبود
اینو می خواستم بگم که شمایی که این همه تجربه توی این زمینه ها داری چرا به صورت کلاسیک اینو آموزش نمی دی؟
می تونی غالب مطلب آموزشی به بقیه مخصوصا متاهل ها و شاید مجرد ها واسه آیندشون آموزش بدی
من عقیده دارم که 50% از جدایی های زن و مرد به دلیل اینه که از همدیگه شناخت ندارن و نیازهای هم دیگه رو نمی شناسن
یه مثال واست می زنم:
البته فقط این یه مثاله. یه روز که معلم واسه یاددادن سواد به حیوانات مزرعه سر کلاس می ره اولین چیزی رو که حیوونا یاد میده کامه مادر بوده.
از جوجه می خواد که کلمه مدر رو با صدای بلند تکرار کنه و در جواب جوجه می گه:جیک جیک.معلم میگه نه بگو مادر اما جوجه باز میگه :جیک جیک.
معلم از گوساله می خواد که کلمه مادر رو تکرار کنه و اون در جواب میگه:ماما.
معلم از هر حیوونی که سوال می کنه اون یه چیزی به زبون خودش جواب میده.
وقتی که معلم از همه حیوونا مایوس میشه کمی فکر میکنه و به این نتیجه میرسه که همه حیوونا کلمه مادر رو درست می گن اما هر حییونی این کلمه رو به زبون مادری خودش میگه و هیچ اشکالی در کار وجود نداره.
زن وشوهر هم مثل گاو و جوجه می مونن که هرکدوم به زبون خودشون صحبت می کنن و هر دو هم درست می گن.
اگر زن و شوهر بتونن زبون همدیگر را درک کنن و از هم دیگه شناخت داشته باشن می تونن سالهای سال با هم زندگی کنن و هر لحظه عشقشون نسبت به یکدیگر زیاد بشه.چرا؟چون با طرف مقابل رو از روی شناخت زندگی می کنن.
یکی از مشکلات اساسی که زن و شوهر ها با هودیگه دارن و نسبت به اون شناخت ندارن و این مشکل رو فقط از روی تجربه میشه حل کرد اینه که چطور بتونن همدیگه رو از لحاظ جنسی راضی کنن(نه ارضا).
حالا حرف اصلیم اینه : شمایی که انواع و اقسام مختلف و از ملیت های مختلف رو تجربه دارید مسلما راه و روش معاشقه کردن و طرز برخورد کردن با همسر و چگونه برطرف کردن نیازهای فرا جنسی اون رو به خوبی آگاه هستید بیایید و از این تجربه در غالب داستان و یا پاسخ گویی به مشکلات روحی و روانی دوستان در این زمینه و یاطرح سوالات پیچیده جنسی و دهها کاره دیگه ای که میتونید انجام بدید این تجربه ر در اختیار دیگران قرار بدید
به این فکر کنید که وقتی بتونید با گفتن حتی یه نکته کوچک جنسی مشکل یه خانواده رو حل کنید چقدر به خود و جامعه خود و همه فارسی زبانان کمک کردید

sanaz2
اعضا
25 Jun 2006 02:30 - #


Quoting: Akhmontezeram

ساناز خانم،

می دونی وقتی آدم تو عشق له می شه، سعی می کنه خودشو تو سکس پیدا کنه....
....


انسان واسه زندگی باید پشتوانه داشته باشه
بدون تکیه گاه ممکنه که پرت بشه توی دره
اگه این تکیه گاه خودش نیازی به تکیه گاه دیگه داشته باشه بازم ممکنه که آدم پرت بشه تو دره
اما اگه این تکیه گاه به هیچ چیزه دیگه ای تکیه نکنه مطمئن باش که اگه تو به اون تکیه کنی هیچ کس و هیچ چیزی نمی تونه تو رو ذره ای تکون بده
عشق هم همین طور
اگه معشوق واقعی رو عاشقش بشی
حتی اگه عشقهای دیگه ای هم داشته باشی
وقتی از طرف اونا له میشی می دونی که عشق دیگه ای رو داری که مهم تر از بقیه س و اصلا ذره ای تو رو از جای محکمی که هستی تکونت نمی ده
اگه اونو عاشقش بشی به همه اینایی که اینایی که گفتی (زندگی عشق سکس و...) میرسی
شک نکن

sanaz2
اعضا
25 Jun 2006 23:09 - #


ساناز ممنون که برام نوشتی......
......
در مورد مشکلات جدایی زن و مرد که نوشتی ..... راست میگی حتی بیش از 50% از اختلافات و جدایی ها می تونه به علت عدم ارضای متقابل نیازها (راضی کردن جنسی) باشه...
مسئله مهمی که هم مردها و هم زنها باید خیلی بهش توجه کنن.
مخصوصاً الان که برای این مسائل در جامعه کمتر مشکل وجود داره .... و حالتی که چند سال پیش بود، وجود نداره.....

از راهنمایی هات خیلی ممنونم.....

در مورد تاپیک بعدی، یعنی پشتوانه زندگی ..... حرفت خیلی درسته، اما فکر می کنم از طرف زنها، اینجور حالتی یا احساسی وجود داشته باشه...
.....

Akhmontezeram
اعضا
25 Jun 2006 23:09 - #


ساناز ممنون که برام نوشتی......
......
در مورد مشکلات جدایی زن و مرد که نوشتی ..... راست میگی حتی بیش از 50% از اختلافات و جدایی ها می تونه به علت عدم ارضای متقابل نیازها (راضی کردن جنسی) باشه...
مسئله مهمی که هم مردها و هم زنها باید خیلی بهش توجه کنن.
مخصوصاً الان که برای این مسائل در جامعه کمتر مشکل وجود داره .... و حالتی که چند سال پیش بود، وجود نداره.....

از راهنمایی هات خیلی ممنونم.....

در مورد تاپیک بعدی، یعنی پشتوانه زندگی ..... حرفت خیلی درسته، اما فکر می کنم از طرف زنها، اینجور حالتی یا احساسی وجود داشته باشه...
.....

Akhmontezeram
اعضا
25 Jun 2006 23:12 - #


بچه ها راستی از بحث اصلی منحرف شدیم...

ولی بحثی که ساناز شروع کرد، خیلی جالب بود....
.....
اگه ادامه داستان مسافرو، می خواهید، باید تاپیک بذارید....
البته اگه خوشتون می یاد....
.......
از لطفتون ممنونم.
......
قربان همگی
.....

Akhmontezeram
اعضا
25 Jun 2006 23:50 - #


سلام ساناز....

ممنون از حرفای عمیق و پر از معنات در مورد پشتوانه زندگی...

از یک بعد و دیدگاه، این پشتوانه که تو گفتی، شاید بتونه خدا یا یک مرد خدا باشه که بتونه تکیه گاه و پشتوانه آدم باشه و خودش هم به تکیه گاه دیگه ای تکیه نکنه...
معنی و مفهوم تاپیک تو بیشتر اینو می رسونه....
مخصوصا تعریفی که از عشق و معشوق واقعی داری....
مطالبی که نوشتی خیلی عمیقه وشاید سوال اصلی همه انسانها از خودشون باشه و اینکه دنبال یک تکیه گاه مطمئن می گردند. هزاران ساله که همه برای این تلاش می کنند...
یکی دنباله پوله.... یکی دنیال مقام... و هرکسی شاید می خواد برای خودش یه تکیه گاه برای رسیدن به آرامش داشته باشه...

این کاملاً با غریزه جنسی متفاوته .... که باید به نحوی ارضا شه.

از یک سطح پایینتر و دیدگاه زنها، آنها نیاز دارند تا کسی بتونه پشتوانه آنها در زندگی باشه و این امری هست که در همه دنیا وجود داره، چه در اینجا چه در همه دنیا....

در سطحی که فکر کنیم عشق به خدا (عرفان) مفهومی نداره..... اگه منظورت اینه که آدم باید یه عشق اصلی (مرد یا زن) داشته باشه و بتونه عشقای دیگه داشته باشه ... این به نظر من نمیتونه درست باشه ....

در هر صورت این چیزیه که من از نوشته تو فهمیدم و خواهش می کنم، این بحثو بی پاسخ نذار..

ممنونم...

قربانت...


/////// ساناز ////////
نوشته تو رو دوباره اینجا کپی می کنم ..... چون خیلی عمیقه و اگه بهش برسیم .... می تونیم به آرامش (یا یقولی PEACE OF MIND) برسیم

انسان واسه زندگی باید پشتوانه داشته باشه
بدون تکیه گاه ممکنه که پرت بشه توی دره
اگه این تکیه گاه خودش نیازی به تکیه گاه دیگه داشته باشه بازم ممکنه که آدم پرت بشه تو دره
اما اگه این تکیه گاه به هیچ چیزه دیگه ای تکیه نکنه مطمئن باش که اگه تو به اون تکیه کنی هیچ کس و هیچ چیزی نمی تونه تو رو ذره ای تکون بده
عشق هم همین طور
اگه معشوق واقعی رو عاشقش بشی
حتی اگه عشقهای دیگه ای هم داشته باشی
وقتی از طرف اونا له میشی می دونی که عشق دیگه ای رو داری که مهم تر از بقیه س و اصلا ذره ای تو رو از جای محکمی که هستی تکونت نمی ده
اگه اونو عاشقش بشی به همه اینایی که اینایی که گفتی (زندگی عشق سکس و...) میرسی
شک نکن
///////////////////////

Akhmontezeram
اعضا
26 Jun 2006 12:19 - #




narsisa
اعضا
26 Jun 2006 12:59 - #


Quoting: Akhmontezeram
ساناز ممنون که برام نوشتی......
.....


خواهش می کنم قابلی نداشت
Quoting: Akhmontezeram
از یک بعد و دیدگاه، این پشتوانه که تو گفتی، شاید بتونه خدا یا یک مرد خدا باشه که بتونه تکیه گاه و پشتوانه آدم باشه

دقیقا منظورم همینه
خدا یا مرد خدایی
Quoting: Akhmontezeram
در سطحی که فکر کنیم عشق به خدا (عرفان) مفهومی نداره..... اگه منظورت اینه که آدم باید یه عشق اصلی (مرد یا زن) داشته باشه و بتونه عشقای دیگه داشته باشه ... این به نظر من نمیتونه درست باشه ....

نه منم همچین منظوری رو نداشتم
Quoting: Akhmontezeram
بچه ها راستی از بحث اصلی منحرف شدیم...

ولی بحثی که ساناز شروع کرد، خیلی جالب بود....
.....
اگه ادامه داستان مسافرو، می خواهید، باید تاپیک بذارید....
البته اگه خوشتون می یاد....

Quoting: Akhmontezeram
در مورد مشکلات جدایی زن و مرد که نوشتی ..... راست میگی حتی بیش از 50% از اختلافات و جدایی ها می تونه به علت عدم ارضای متقابل نیازها (راضی کردن جنسی) باشه...

همه حرف و حدیثی رو که تا اینجا برات گفتم فقط به این خاطر بوده که چطوری می تونی بین این تا رابطه برقرار کنی
هدفت از گفتن بحثی که قبل از من ایجاد کرده بودی این باشه که با بحثای بعد از اون و حرفی که الان زدی رابطه داشته باشه وهدفمند باشه.
قبلا گفتم بازم تکرار می کنم که از این تجربت به نحو احسن واسه آگاهی دادن به بچه ها استفاده کن حالا با هر دوز و کلکی که میشه .چون اگه بخوای مثلا کلاس درس باز کنی شاید یه عده ای نپسندند.اما نوزادی که غذا نمی خوره رو تنبیه نمی کنن بلکه با وعده و وعید مثل پارک رفتن و بستنی خریدن و چیپس وپفک وادار به غذا خوردن می کنن.
شما هم با حرفات یه جوری سعی کن که چگونه رابطه برقرار کردن رو به بچه ها به طور صحیح یاد بدی و.....
منم حتما مطالبت رو می خونم و از تجربیاتت استفاده می کنم

sanaz2
اعضا
26 Jun 2006 22:53 - #


جناب نارسیسا،

موجود افسانه ای، یا پری یا جن.....
......
مگه زیون نداری یا کیبوردت اشکال داره، که به جای نوشتن، .......
....
دو کلمه می نوشتی کم می اومد ....
یا جوگیر اسم خودت شدی...
و این جوری کلاس میذاری...

.....

...

Akhmontezeram
اعضا
26 Jun 2006 23:13 - #


ادامه از قبل....

حالم خیلی خراب شده بود و دیوونه اون کون بی همتا شده بودم. مخم داشت منفجر می شد. در خیابان کون خوشگل دیگری را دیدم، اما این کجا و آن کجا. دیدم وضعم خیلی خرابه، بدجوری شق درد شده بودم و باید یه فکری به حال خودم می کردم (با اینکه شب قبلش دو بار برنامه سکس داشتم.). یکی از طرفهای سکس خودم را پیدا کردم و برنامه رو ردیف کردم تا ترتیبشو بدم. خوشبختانه موقعیت جور شد و با کیرم که بدجوری کلفت و وحشی شده بود، به جون کس و کونش افتادم. بعد از این حال اساسی، فکر می کردم که باید بهتر بشوم، که فرقی نکرده بودم هیچی، بدترهم شده بودم. شب خوابم نمی برد و دیدم به کسی دسترسی ندارم (فون سکس هم که نمی شد.)، کامپیوترم را روشن کردم و به اینترنت وصل شدم. چند سایت سکسی را مرور کردم تا عکس سکسی چند کون خوشگل (که لااقل شبیه آن چیزی که دیدم باشد) را ببینم. عکسهای نسبتاً خوبی پیدا کردم، اما برای حال من فایده نداشت. مشروب آوردم و خوردم تا تقریباً مست شدم و رفتم توی حال و هوای کون خشگلی که دیده بودم. کیرم حسابی راست شده بود و سر به جونم گذاشته بود. خلاصه در حالی که اون کس و کون جلوی چشمم بود، و با کیرم بازی کردم تا آبم آمد.
صبح که از خواب بیدار شدم، کیرم راست وایساده بود و اولین چیزی که تو ذهنم اومد، کون جذاب و خوش تراش اون بود. یه نیم ساعتی تو خواب و خیال و خواب و بیداری با یاد کونش حال کردم. فکرامو کردم و دیدم با این اوضاع، فردا جوابگوی کیر کلفتم نیستم و هر چه بادا باد، باید تلاش و سعی خودم را برای رسیدن به لعبتی که اینجوری دهن من را سرویس کرده بود، بکنم.

این داستان ادامه دارد...

Akhmontezeram
اعضا
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 198 . 199 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

Powered by MiniBB