"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهاي سکسي
فیلم سکسي | سکسولوژي | خنده بازار | داستانهاي سکسي(English)
:سايت های سکسی جديد و ديدنی ، موزيک ، چت ، دانلود ، فيلم ، دوست يابی
 | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / فرهنگ و ادبیات / برگی از یک دفتر
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 . >>
پیام نویسنده
28 May 2007 15:31 - #


در کوچه معشوقه ی ما جای عشق کجاست؟
کوچه تاریک است نور کجاست؟
قلب نا ارام است خدایا تو ارامش کن
عشق عطا کن معشوقه کجاست؟
شهر تهیست از مفهوم عشق خدایا
ان کس که معنی کند این را..کجاست؟
مه الود است هوای این دیار ای یار
ای عشق تو بگو راه این کوچه کجاست؟
ما گمشده گانیم در این ره بی نشان
تو بگو ای نور این نشانی کجاست؟

سامان


sexnasa2008
اعضا
28 May 2007 15:32 - #


باید امشب بروم.................
باید دور شوم از این شهر غریب
و من در کوچه کوچه این شهر به دنبال کسی میگردم از جنس نور
که مرا یاری کند
و هل من ناصرا ینصرنی؟
.
.
.
باید امشب بروم اما کجا؟
جایی که مردمانش معنی عشق را دریابند
دلی داشته باشند زلال به روشنی اب به وسعت اقیانوس
دستانی به گرمی افتاب
چشمانی از جنس نور
قدمهایی به استواری کوه
......
اری مرا توان ماندن نیست
باید امشب بروم
باید دور شوم از این شهر غریب
و من در کوچه کوچه این شهر به دنبال کسی میگردم از جنس نور که مرا یاری کند

و هل من ناصرا ینصرنی؟

از اخرین دست نوشته من
سامان
6/3/1386


sexnasa2008
اعضا
28 May 2007 16:22 - #


گاهی وقتها تو دل این شهر
یه جایی تو یکی از کوچه ها
یه خونه هست تو یکی از این محله ها
خونه کوچیکه دیوارش کاه گلیه
یه حیاط کوچولو با یه حوض مرمری
تو این حیاط کوچولو یه باغچه هست
تو باغچه ریحون و بنفشه هست
با گلهای اطلسی
دورش پر گلدونهای شمعدونی
ادما نشستن پیش هم
دلهاشون نزدیک به هم
دستاشون تو دست هم
سادس همه چی
اما بی ریاست ......................................
گاهی وقتها سر میزنم به این خونه
فکر میکنم چطور میشه که تو یه این شهر شلوغ
وسط این همه دود
هنوزم یه جایی هست که سادس اما بی ریاست
هنوزم یه جایی هست که ادماش عاشقند
هنوزم هست تو یه این شهر غریب
یه جایی که میشه ساده بود اما بی ریا

حالا یکی به من بگه :
نشانی این خونه کجاست؟

سامان
7/3/1386

sexnasa2008
اعضا
28 May 2007 19:59 - #


sexnasa2008

دستت درد نکنه، واقعا" خستگی آدم با خوندن اینا در میاد، مخصوصا" اگه از دیشب تا حالا نخوابیده باشی

sholoogh
اعضا
28 May 2007 20:03 - #


Quoting: sholoogh
دستت درد نکنه، واقعا" خستگی آدم با خوندن اینا در میاد، مخصوصا" اگه از دیشب تا حالا نخوابیده باشی

خسته نباشی عزیز دل برادر منم نخوابیدم وقت برا خواب زیاده

sexnasa2008
اعضا
29 May 2007 17:33 - #


Quoting: sexnasa2008
خسته نباشی عزیز دل برادر منم نخوابیدم وقت برا خواب زیاده




یه روز انقدر می خوابیم

که با هفت هزار سالگان سر بسریم



سامان جان من هم ازتون تشکر میکنم

مطالبت واقعا ناب هستند

minajan
اعضا
29 May 2007 18:13 - #


سکوت کردم... به اندازه همه حرفهايم

گفته بودي، از غرورم، از سکوتم، خسته اي

من شکستم هر دو را

گفته بودم، از سکوتت، از غرورت٬ خسته ام

به خاموشي مغرورانه ات

شکستي تو مرا

با تو گفتم

از همه تنهايي ام، خستگي ام

با تو گفتم تا بداني

با همه ناجيگري، بي ناجي ام

تو، سکوتت خنجريست

بر قلب من

و حضورت، مرهمي

بر زخم من

پس، باش

تا هميشه با من باش

حتي اگر خاموشي...


سامان
8/3/1386


sexnasa2008
اعضا
29 May 2007 18:16 - #


هرگز ريسمان اميد را رها مكن.
وقتي احساس مي كني كه ديگر تحمل نداري،
جادوي اميد است كه به تو نيرو مي دهد تا راه را ادامه دهي.
اعتماد به نفس را هرگز از دست مده،
تا آن زمان كه باور داري: توانايي،
دليلي داري تا بكوشي.
هرگز مهار شاد زيستن خود را به دست ديگري مده،
بر آن چنگ بزن،
آنگاه همواره در اختيارت خواهد بود.
اين ثروت مادي نيست كه پيروزي يا شكست را رقم مي زند.
پيروزي و شكست در چگونگي احساس ما نهفته است.
احساس ماست كه ژرفاي حيات مان را نشان مي دهد.
روا مدار كه لحظه هاي نا خوشايند بر تو چيره گردند.
صبور باش و ببين كه آن ها در گذرند.
در ياري جستن از ديگران ترديد مكن.
امروز يا فردا،همه بدان نيازمنديم.
از عشق مگريز
به سوي آن بشتاب
چه...
عشق ژرف ترين شادي هاست.
چشم به راه آنچه كه مي خواهي، نمان.
بلكه با تمام وجود آن را بجوي،
و بدان كه زندگي در نيمه راه با تو ديدار خواهد كرد
اگر تدبيرها و روياهايت با اميدهاي تو همسو نشدند،
تو راه گم نكرده اي،
هر آينه كه چيزي نو از خود و زندگي بياموزي،
بدان كه پيش رفته اي.
داشتن احساس نيكو به زندگي،در گرو داشتن احساس نيكو به خود است
هرگز خنده را از ياد مبر،
و غرور نبايد مانع گريستن تو شود.
با خنديدن و گريستن است كه
زندگي معنايي كامل مي يابد.



sexnasa2008
اعضا
29 May 2007 18:21 - #


جلسه محاكمه عشق بود

و قاضي عقل ،

و عشق محكوم به تبعيد به دورترین نقطه مغز شده بود

يعني فراموشی ،

قلب تقاضای عفو عشق را داشت

ولی همه اعضا با او مخالف بودند

قلب شروع كرد به طرفداري از عشق

آهاي چشم مگر تو نبودی كه هر روز آرزوی ديدن اونو داشتي

اي گوش مگر تو نبودی كه در آرزوي شنيدن صدايش بودي

و شما پاها كه هميشه آماده رفتن به سويش بوديد

حالا چرا اينچنين با او مخالفيد؟

همه اعضا روي برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترك کردند

تنها عقل و قلب در جلسه مادند

عقل گفت :ديدي قلب همه از عشق بيزارند

ولي من متحيرم كه با وجودي كه عشق بیشتر از همه تو را آزرده

چرا هنوز از او حمايت ميكني !؟

قلب ناليد:كه من بدون وجود عشق ديگر نخواهم بود

و تنها تكه گوشتی هستم كه هر ثانيه كار ثانيه قبل را تکرار ميكند

و فقط با عشق ميتوانم يك قلب واقعی باشم .

پس من هميشه از او حمايت خواهم كرد حتی اگر نابود شوم



sexnasa2008
اعضا
29 May 2007 22:15 - #


نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت

ولي آنقدر مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد

گلويم سوتكي باشد به دست كودكي سرسخت و بازيگوش

و او يك ريز و پي در پي

دم گرم خودش را د ر گلويم سخت بفشارد

و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد

بدين سان بشكند دائم سكوت مرگ بارم را





minajan
اعضا
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

Powered by MiniBB