| پیام |
نویسنده |
تا تو را حال نباشد همچو ما ... حال ما باشد ترا افسانه پيش
|
amin123
اعضا
|
|
|
Quoting: nuclearenergy با چهره ی ------ افروخته ------ گل را ------ مشکن
افروخته ------ رخ مرو ------ تو دیگر ------ به چمن
گل را ------ تو دگر ------ خار مکن ------ ای مه من
مشکن ------ به چمن ------ ای مه من ------ قدر سمن
اگه گفتین نکته ی جالب این شعر چیه؟
هر مصرع از اين شعر 12 سيلاب داره كه اگه به بخش هاي 3 سيلابي تقسيمش كنيم و بعد مصرع ها رو زير هم قرار بديم يه جدول درست ميشه و ميشه شعر رو از راست به چپ و يا از بالا به پائين با همون شكل اوليه خوند .
بعضي از شعرا براي نمايش توان خودشون چنين شعرهائي رو ميگن
|
inkare
مدیر
|
بيدلي در همه احوال خدا با او بود.......او نمي ديدش و از دور خدايا ميكرد
|
kamran747
مدیر
|
Quoting: admin يه جورايي شبيه اين شاهكار فردوسيه:
به روز نبرد آن يل ارجمند
به تيغ و به خنجر به گرز و كمند
بريد و دريد و شكست و ببست
يلان را سر و سينه و پاي و دست
فردوسي توي اين شعر يكي از صنايع شعري رو بكار برده به نام صنعت مراعات نظير :
به اين شكل كه شاعر در مصرع هاي مختلف كلماتي رو كه با هم در ارتباط هستند رو با ترتيب مشخص اوليه بان ميكنه
به تيغ و............... به خنجر.... به گرز ..........و كمند
بريد و................. دريد و ......شكست .......و ببست
يلان را سر ...........و سينه .....و پاي.......... و دست
اگه دقت كنيد تيغ و بريد و سر با هم در ارتباط هستند .... خنجر و دريدن و سينه هم با هم .....و الا آخر ...............
اينم يه توضيح فني خدمت داش سياوش جيگر
|
inkare
مدیر
|
يه شعر خيلي باحال هست از منظومه حيدر باباي استاد شهريار البته به زبون شيرين آذري ... چند بيتش رو براتون ميذارم اينجا تا باهاش حال كنيم .
حيدر بابا دونيا يالان دونيادي .................... سوليمانان نوحدان گلالان دونيادي
هر كيم سيه هر نه وريب آليبدي .................... افلاطونن بير گوري آد گالبدي
حيدر بابا دونيا يالان دونيادي .......................اوقول دوقان درده سالان دونيادي
حيدر بابا يولوم سنن كج اولدي .................... عمريم كشدي , گلمديم گج اولدي
حيدر بابا بزدن ده بير ممكين اولسا.............. ياد اله آچيلميان اوركلري شاد اله
.
.
.
.
روحش شاد
|
inkare
مدیر
|
|
|
من با اين شعر سعدي هم خيلي حال ميكنم:
اگر كشور خداي كامرانست ... و گر درويش حاجتمند نانست
در آن ساعت كه خواهند اين و آن مرد ... نخواهند از جهان بيش از كفن برد.
|
amin123
اعضا
|
هر جنس سوي جنسش زنجير همي درد...من جنس كيم كاينجا در دام گرفتارم
|
amin123
اعضا
|
به چنگ آورده ام امشب سرودي آسماني را ... بين در شور چشمانم شكوه زندگاني را
به راهت اينچنين هر شب به دريا ميزنم دل را ... تو هم فانوس راهم كن نگاهي آنچناني را
|
amin123
اعضا
|
کوه بانخستین سنگ هااغازمی شود/وانسان بانخستین درد/درمن زندانی ستمگری بود/که به اواززنجیرش خونمی کرد.
من بانخستین نگاه تواغازشدم.
|
alixxx2005
اعضا
|
|
|
تا توانی دلی به دست آور....................دل دل شکستن هنر نمیباشد
|
mamal13672000
اعضا
|