| پیام |
نویسنده |
شعر قبلی هم میشه از راست به چپ خوند هم از بالا به پایین.
شعر پایین میشه بر عکس خوند:
شو همره بلبل به لب هر مهوش
شکر به ترازوی وزارت برکش
|
nuclearenergy
اعضا
|
|
|
nuclearenergy
خيلي باحال بود
يه جورايي شبيه اين شاهكار فردوسيه:
به روز نبرد آن يل ارجمند
به تيغ و به خنجر به گرز و كمند
بريد و دريد و شكست و ببست
يلان را سر و سينه و پاي و دست
|
admin
مدیر
|
Quoting: nuclearenergy شعر قبلی هم میشه از راست به چپ خوند هم از بالا به پایین.
شعر پایین میشه بر عکس خوند:
شو همره بلبل به لب هر مهوش
شکر به ترازوی وزارت برکش
nuclearenergy
اعضا
ما كه گفتيم
بابام جان
|
ravi_gham
مدیر
|
ravi_gham
مدیر
چرا داری خود کشی میکنی؟
|
sharmandeh
اعضا
|
Quoting: ravi_gham ما كه گفتي
بله عزيز درست هم گفتي. من همزمان با تو تایپ میکردم
|
nuclearenergy
اعضا
|
|
|
23 Jul 2006 07:43 - # | ویرایش بوسیله: niceguy
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم......همان يك لحظه اول.....كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بيوجدان ،
جهان را با همه زيبايي و زشتي.....به روي يكدگر ، ويرانه ميكردم......عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم.....كه در همسايه صدها گرسنه ،....چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم ،
نخستين نعره مستانه را خاموش آندم ،.....بر لب پيمانه ميكردم.......عجب صبري خدا دارد
اگر من جای او بودم....كه ميديدم يكي عريان و لرزان........ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را...................واژگون مستانه ميكردم..............عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم......نه طاعت ميپذيرفتم........نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان..........سجده صد نامه ميكردم............عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم...............براي خاطر تنها يكي..............مجنون صحراگرد بيسامان
هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو.........آواره و ديوانه ميكردم..........عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم........به عرش كبريايی با همه صبر خدايي.......تا كه ميديدم عزيز نابجايی
ناز بر يك ناروا گرديده ، خواری ميفروشد.....گردش اين چرخ را......وارونه بيصبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
اگر من جاي او بودم......كه ميديدم مشوش عارف و عامی......ز برق فتنه اين علم عالمسوز مردمكش
به جز انديشه عشق و وفا معدوم هر فكری......در اين دنيای پرافسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد
چرا من جاي او باشم ؟!.....همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد........وگرنه من به جاي او چو بودم
يك نفس كی عادلانه سازشی.......با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد عجب صبري خدا دارد
شعر از رهي كرمانشاهي
This Has been posted on Avizoon Before and Just Love it....
|
niceguy
مدیر
|
من الان اين تك بيت از شهريار رو يادمه كه خاطره هم باهاش دارم يكي از دوستيهام رو با اين بيت تمام كردم:
ما گذشتيم و گذشت آنچه تو با ما كردي............تو بمان با دگران واي به حال دگران.....
|
Mandegar
اعضا
|
گر غرض هست ز آزردن من مردن من...................مُردم آزار مكش از پي آزردن من
|
lili20
مدیر
|
آن عشق كه در پرده بماند به چه ارزد ... عشق است و همين لذت ديدار و دگر هيچ
|
amin123
اعضا
|
|
|
من از نهايت شب حرف ميزنم
من از نهايت تاريکی
من از نهايت شب حرف ميزنم
اگر به خانهء من آمدی برای من ای مهربان چراغ بياور
و يک دريچه که از آن
به ازدحام کوچهء خوشبخت بنگرم
|
MEGADEATH
اعضا
|