| پیام |
نویسنده |
اخبارفرهنگ وادبیات کشورمون رواینجامیارم.
دیگه منبع اخبارروذکرنمی کنم.می گردم هرخبرجالبی که دیدم براتون می ذارم.اگرم توضیحی احساس کردم لازم داره پایینش می نویسم.منتظرکمک شمادوستان هم هستم.اگرهم کمی وکاستی بودمارابی خبرنذارین.
امیدوارم شماهم یکی ازخوانندگان هرروزاین تاپیک باشین.
یاحق
|
alixxx2005
اعضا
|
|
|
ای با فرهنگ ای با ادبیات
ای آلو خورشتی
ای آلبالو ای شفتالو
چه خبر؟
|
sanaz2
اعضا
|
قبل ازهرچیزسالمرگ فروغ روبه همه ی شماعزیزان تسلیت عرض می کنم.
توتاپیک درسوگ فروغ هم مطالبی گذاشتم که امیدوارم خوشتون بیاد.
|
alixxx2005
اعضا
|
Quoting: sanaz2
ای با فرهنگ ای با ادبیات
ای آلو خورشتی
ای آلبالو ای شفتالو
چه خبر؟
شرمنده نکنین سانازخانم تازه اول راهیم
|
alixxx2005
اعضا
|
شمس لنگرودي گفت: شعر مدتي است كه شوخي گرفته شده است.
بهگزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين شاعر كه روز گذشته مهمان ماه خانه شاعران ايران بود، در سخناني گفت: بهقول حافظ موسوي، شعر چيزي است كه همه در آن خودكفا شدهاند و فكر ميكنند مقداري مشكل خانوادگي ميخواهد و سيگار و... و نياز به فرم و محتوا و موسيقي هم ندارد. بايد بگويم كه نهخير؛ اينگونه نيست.
شمس لنگرودي در ادامه گفت: ما بخشي از زندگي خود را كه دوست داريم، زندگي ميكنيم و آن بخشهايي كه امكان زندگي ندارد، در ضمير ناخودآگاه ما انباشته ميشود و براي همين است كه بعد از مدتي انسان موجودي پيچيده ميشود.
وي تاكيد كرد: اين چيزهايي كه انسان ميخواست و نتوانست به آنها برسد، به دو شكل بروز پيدا ميكند؛ يكي در خواب و ديگري در هنر. هنر يك نوع خواب ديدن در بيداري است؛ چيزي شبيه خواب است. شاخههاي گوناگوني براي هنر پيدا ميشود، اما صحبت ما درباره شعر است و فرق اساسي آن با خواب در اين است كه در هنر، بهرغم شباهت ظاهري با خواب، يك مكانيزم و انضباط دروني وجود دارد، كه واجد يك تم معنايي است.
شمس لنگرودي تصريح كرد: ما تا جايي كه ميتوانيم، زندگي ميكنيم و از آنجا كه نميتوانيم، در رؤيا ميگذرانيم. خيال بستر هنر است. كسي كه دست به آفرينش ادبي ميزند، از شكل ابتدايي تخيل خام تا تخيل فرهيخته يك مسير را طي ميكند. واژه خيال بهمعناي تصوير در آينه است و هر شيء در هر آينهاي يك بازتاب دارد. هنر هم اين گونه است. هنر فرهيخته تخيلي است كه مبتني بر يك تفكر فرهيخته باشد. شاعر، هنرمند وقتي به فرافكني آنچه كه در زندگي روزمره است، ميپردازد، هر چقدر به ابزار كار خود مسلط باشد و اين ابزار مبتني بر تفكر باشد، كارش عميقتر، فرهيختهتر و زيباتر ميشود.
او در بخش ديگر صحبت خود درباره اينكه چرا شعر امروز اينگونه است، گفت: انقلاب مشروطيت خيلي خودخواسته نبود، و ميبينيم كه از ابتدا دچار يك دوگانگي تاريخي ميشويم. بودلر محصول جامعه خود است، اما نيما يوشيج و صادق هدايت محصول طبيعي جامعه ما نيستند. جامعه ناهمگون شكل گرفته است و ناهمگون پيش ميرود و به دو دليل اين امكان نيست كه جامعه ما با مدرنيته پيش برود؛ يكي به دليل زمينه تاريخي جامعه ما و ديگر بهدليل شرايط سياسي، اجتماعي در دوران معاصر.
او در ادامه متذكر شد: اين تنها شعر و ادبيات نيست؛ ما در همه زمينهها دچار تشتت هستيم، و شعر از وضعيت اجتماعي، سياسي جدا نيست.
شمس لنگرودي افزود: عموم مردم فكر ميكنند كه شعر يك درددل است و ديگر آن ارزشهاي و مولفههاي قبلي شعر معنا ندارد. احمد شاملو و ديگران ارزش ندارند، و شروع ميكنند به سرودن شعر، بي آنكه متوجه باشند چه ميسرايند. شعر گفتن سوت زدن نيست؛ نواختن ويولون است. بايد آن را فراگرفت. به گمان من شاعر بايد خود را بشناسد. با پس و پيش كردن كلمه خلاقيت بزرگي بهوجود نميآيد.
او همچنين تصريح كرد: آنكه ميپرسد چرا شعر امروز اينگونه است، حق دارد؛ چرا كه هنر از خصوصيترين مسائل زندگي افراد است و مخاطب اثر هنري را تهيه ميكند تا در خلوت خود از آن استفاده كند؛ چه ضرورتي دارد مخاطب اثر هنري را تهيه كند كه آن را نفهمد؟
در ادامه شمس لنگرودي در پاسخ به پرسشي درباره تاثير تئوريها بر شعر دهههاي 70 و 80 گفت: عدهاي بر اساس نياز براي حل مسائل گفتوگوهايي با خود و جهان دارند كه حاصل آن تئوري است. عدهاي ميخواهند از رهگذر تئوري كشورهاي پيشرفته مسائل خود را حل كنند. متاسفانه اين به شعر ما خيلي ضربه زده است. تئوري اگر بر حسب ضرورت و يك نياز دروني باشد، بسيار سازنده است، اما اگر به خاطر ارعاب ديگران باشد، بسيار مخرب است. بهگمان من تئوري بهخودي خود، نه خوب است و نه بد؛ بستگي به اين دارد كه به چه منظوري از آن استفاده كنيم.
او همچنين درباره اينكه ابزار براي انقلاب شعري چيست، گفت: انقلاب خلاقيت ميخواهد؛ نه ديوانهبازي. ديوانهبازي زماني ارزش دارد كه خلاقيت در آن باشد. ابزار شعر اساسا واژه است و شاعر بايد واژه را خوب بشناسد. همچنين شاعر جوان بايد ادبيات كهن را تا حد مقدور بشناسد؛ نه اين كه در آن دفن شود. آن چه كماهميتتر از قبلي نيست، به درك ما از هستي مربوط است و بايد اين را مورد مداقه قرار دهيم كه ما چه دركي از زندگي داريم و بي خودي تصور نكنيم ميفهميم. بنابراين مرحله بعد از شناخت ادبيات، تامل ما در هستي و حيات است و سوم نيز آن كه به ابزار كار خود تسلط پيدا كنيم. آنگاه مردم خواهان آن اثر هنري خواهند بود.
در بخش ديگري از اين نشست، حميدرضا شكارسري - منتقد و شاعر - با اشاره به اينكه شمس يكي از ستونهاي شعر ايران در دو سه دهه گذشته است، افزود: ما هر چقدر از شعر كلاسيك بهسمت شعر امروز ميآييم، داشتن هالهاي از نور به دور خود و نيز اسطوره بودن آن رنگ ميبازد. به تعبيري از هنر والا به سمت هنر غيروالا ميآييم و ديگر خبري از آن هاله نيست. در روند شعر شمس لنگرودي، سير طبيعي اين حركت را بهطور ملموس احساس ميكنيم.
او در ادامه گفت: در آثار شمس، گفتمان، توجه به فرمهاي صوري زبان است و هرچه از كتاب "رفتار تشنگي" بهسمت "باغبان جهنم" پيش ميآييم، بهسمت فرمي در حركت است و ديگر خبر از فخامت زبان نيست. به تعبيري رابطه كارهاي شمس با مخاطب يك رابطه همگاني يا دموكرات است.
او اظهار كرد: "قصيده لبخند چاكچاك" نماينده گفتماني است كه از ويژگيهاي آن جزيينگري و عينينگري است. در "نتهايي براي بلبل چوبي" ديده ميشود كه اين اثر به لحاظ زبان و فخامت زباني كه شاعر از آن فاصله گرفته است، دوباره به زبان پيش از "قصيده لبخند چاكچاك" برميگردد و اتفاق عجيب در "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" ميافتد، كه بهطور كلي از آن مجموعههاي قبلي فاصله ميگيرد و زبان به سمت صميميت و زبان گفتار حركت ميكند. ضمن اينكه اين فاصله گرفتن از زبان فخيم بهشكل هوشمندانه صورت ميگيرد.
شكارسري سپس گفت: ما همين تحول را در تغيير گفتمان فرمگرايي و محتواگرايي ميبينيم.
وي در ادامه يادآور شد: انقلاب جريانهاي تئوريك شعري را براي مدتي دچار توقف ميكند و براي شعر رمانتيك نيز شرايط مناسب فراهم نبود، كه از اين رو در ادامه حركت خود در سالهاي اول انقلاب بازميماند و آن جرياني كه با تاثيرپذيري از انقلاب تقويت ميشود، شعر منتظم سياسي - اجتماعي است. مسير طبيعي حركت اين جريان شعري از فرم به سمت محتوا است و رفتهرفته اين جريان به تعادلي بين فرم و محتوا ميرسد. و يكي از شاعراني كه در تعادل بين فرم و محتوا سهم بسزايي داشته است، شمس لنگرودي است.
شكارسري در تشريح گفتمان موجود در شعر شمس لنگرودي گفت: گفتمان ديگر كه در شعر اين شاعر است و تحول آن را شاهديم، حركت از گفتمان سياستزدگي به سياستگريزي است، و اين در بررسي آثار شمس از "رفتار تشنگي" بهسمت "پنجاه و سه ترانه عاشقانه" بارز است. گاهي اين سير حركت و تغيير گفتمان ناشي از شرايط سني، محيطي است، اما هرچه كه هست، اين تحول غيرقابل انكار است.
او در ادامه تصريح كرد: اتفاق عجيب ديگر در "باغبان جهنم" ميافتد و در اين مجموعه دغدغههاي اجتماعي و سياسي شاعر را ميبينيم كه گاهي اين دغدغهها فراملي ميشود؛ با اين تفاوت كه نسبت به كارهاي دهه 60 با پختگي بيشتر به اين كار اقدام ميكند.
شكارسري معتقد است: تغيير دايمي گفتمانها در شعر هر شاعري بخصوص شمس، علاوه بر اينكه مديون ملاحظات هنري است، اما ميتواند بهنوعي پاسخ به نيازهاي اجتماعي هم باشد. در عين حال هم كه به ظرافتهاي اثر هنري خود توجه دارد، به سفارش اجتماعي هم بياعتنا نيست.
پايانبخش اين مراسم، شعرخواني شمس لنگرودي بود، كه آخرين شعر خود را با يادي از عمران صلاحي به او تقديم كرد
|
alixxx2005
اعضا
|
|
|
شوكران" ويژهي صادق هدايت منتشر شد.
بهگزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين ويژهنامه با مقالههاي "صادق هدايت كه بود؟" (عيسي هدايت)، "صادق هدايت و مهر" (آزيتا برجخاني)، "تاوان آزادي در سگ ولگرد" (حسين قديمي)، "دربارهي وغوغ ساهاب" (آيدا مرادي آهني)، "صادق هدايت در قتلگاه بوف كور" (جهانگير هدايت)، "رمزگشايي آن ذهن پيشتاز" (بهنام اوحدي)، داستان "برخوردي نزديك از ديگرگونه" (كامبيز پارساي)، سالشمار تفصيلي آثار هدايت، و آلبوم عكس بهچاپ رسيده است.
بنا بر نوشتهي جهانگير هدايت - برادرزادهي نويسندهي معاصر ايران -، انتشار آخرين ويژهنامه دربارهي صادق هدايت به سال 1375 در نيوجرسي آمريكا برميگردد.
شمارهي بيستوپنجم دوماهنامهي ادبي شوكران با مديرمسؤولي و سردبيري پونه ندائي در 35 صفحه منتشر شده است.
|
alixxx2005
اعضا
|
پنجمين سالگشت درگذشت احمد شاملو توسط دوستان و دوستداران شاعر، آيدا و خانواده اش در مراسمی ساده و صميمی بر سر مزارش در امامزاده طاهر کرج برگزارشد.
چند سالی است که برای سالگشت شاملو مراسم رسمی برگزار نمی شود، اما دوستداران او به ساده ترين و در عين حال پرشورترين شکل ممکن ياد او را گرامی می دارند.
تعداد زيادی از دوستداران شاملو از نزديک ظهر در امامزاده طاهر حضور داشتند. آنها سنگ مزار او را شسته شاخه ای گل بر روی آن نهاده در گرمای ظهر تابستان در اطراف گور شاملو نشستند و با خواندن شعرهای او يادش را گرامی داشتند.
از ساعت چهار بعداز ظهر به بعد جمعيت تک تک يا به صورت گروهی برای پاسداشت شاعر بزرگ ايران بر سر مزار او حلقه می زدند و طبق برنامه ای نانوشته و خود جوش به شعر خوانی می پرداختند.
هر کس شعر مورد علاقه خود را با صدای بلند می خواند و گاه جمعيت ناخودآگاه در خواندن برخی مصرع ها همراهی می کرد و به يکباره شعرهای شاملو تبديل به زمزمه ای فراگير می شد و صداها در هم می پيچيد: آه ای اسفنديار مغموم.... خدا را در پستوی خانه نهان بايد کرد.... آه اگر آزادی...
حاضران از هر سنی بودند. اما سهم جوانان بيشتر بود. اکثر آنها کتاب يا کتاب هايی از شاملو در دست يا در کنار داشتند. کتاب هايی با شيرازه های از هم گسسته.
حضور ناصر زرافشان در مراسم يادبود غيرمنتظره بود
حضور غيرمنتظره ناصر زرافشان نويسنده و وکيل پرونده قتل های زنجيره ای که چند سالی است زندانی است و بعد از يک اعتصاب غذای طولانی برای درمان بيماری در مرخصی بسر می برد، حاضران را غافلگير کرد و جمعيت از او استقبال کرد.
او که رنگ پريده به نظر می رسيد، گفت: " دور از اينجا، در شهرستان يا در زندان هروقت دچار دلتنگی می شويم به شاملو پناه می بريم. و نه فقط در اينجا و نه در غربت و در زندان، هر جا که کم می آوريم به شاملو پناه می بريم. شاملو روح مشترک همه ماست."
حاضران با شعار زندانی سياسی آزاد بايد گردد زرافشان را بدرقه کردند.
در ميان جمعيت، شاعران و نويسندگان و هنرمندانی چون مهين خديوی، فرزانه طاهری، سيد علی صالحی، فريبرز رئيس دانا، مسعود خيام، حافظ موسوی، محمد بهارلو، جاهد جهانشاهی، عليرضا اسپهبد، پری يوش گنجی، مريم مختاری، اريانا برکشلی، سيمونيان و شماری ديگر ديده می شد.
سيمين بهبهانی که همزمان با رسيد يکی از شعرهای خود را خواند.
اعضای يک انجمن شعر با دفترهای شعرشان از خرم آباد دسته جمعی به امامزاده طاهر آمده بودند و هر از گاهی يکی از آنان سروده های خود را قرائت می کرد.
کشاورز پنجاه ساله ای به نام موسی مصطفوی از بهشهر برای شرکت در مراسم به تهران آمده بود و با داشتن حافظه ای غريب و با صدايی رسا ده ها شعر شاملو را از حفظ خواند.
اکثر حاضران برای ادای احترام به ساکنان اهل قلم امامزاده طاهر، محمد مختاری، جعفر پوينده، هوشنگ گلشيری، غزاله عليزاده و احمد محمود نيز سری به آرامگاه آنان می زدند.
آيدا تنها آمد، ساکت و متفکر ايستاد و به شعر خوانی دوستداران شاملو گوش کرد و آرام و بی جلب توجه رفت.
مراسم خودجوش سالگشت احمد شاملو تا تاريکی هوا ادامه داشت و جوانان همچنان با خواندن اشعار شاملو به ياد می آوردند که شاملو در شعرها و با شعرهايش به جاودانگی رسيده است.
صداهای بدرقه کننده در هم می پيچيد: هراس من باری، همه از مردن در سرزمينی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد..........آه اگر آزادی آوازی می خواند...
آيدا نفر آخر از راست و سيمين بهبهانی نفر اول از راست
|
alixxx2005
اعضا
|
alixxx2005
|
lili naze
مدیر
|
lilinaze
|
alixxx2005
اعضا
|
|
|
17 Feb 2007 18:36 - # | ویرایش بوسیله: alixxx2005
راستی بچه هااون ویژه نامه ی شوکران که اون بالا بهتون معرفی کردم روخودم امروزگرفتم.واسه همین هم الان می تونم اطلاعات کامل تری ازاین ویژه نامه روبراتون بذارم.که اگه ازمطالبش خوشتون اومدشماهم بخرین.
تواین ویژه نامه یه مطالبی درباره مناسبات (که چندان هم مناسب نیست)عبدالرحیم جعفری مدیرسابق انتشارات امیرکبیرباحسن قائمیان وپدرصادق هدایت اومده که خیلی مهمه.
همچنین برای اولین بارمهمرهای صادق هدایت طی مقاله ای اومده.
درباره ی وغ وغ صاحاب وبوف کورمقالاتی نوشته شده.
مسائل روانی صادق هدایت توسط یک دکترروان شناس بررسی شده.
طی مقاله ای صادق هدایت ازدیدگاه برادرش سرلشکرعیسی هدایت نیزشرح داده شده.
درضمن این ویژه نامه باهمکاری دفترصادق هدایت(جهانگیرهدایت)تهیه شده.
|
alixxx2005
اعضا
|