| پیام |
نویسنده |
دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مســـکن
چو دل را بست در زلفِ تو حافظ
بدینسان کار او در پا میفکــــن
|
lili naze
مدیر
|
|
|
نيست در شهر نگاري که دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اين جا ببرد
کو حريفي کش سرمست که پيش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
|
sexnasa2008
اعضا
|
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بی کران کرد
|
icy_ice
اعضا
|
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما
|
sexnasa2008
اعضا
|
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است
یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است
|
jako_jonevar
اعضا
|
|
|
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر بعالم سمر شود
|
ahs_3860
اعضا
|
19 Jun 2007 03:04 - # | ویرایش بوسیله: negah
گر من از باغ تو يک ميوه بچينم چه شود
پيش پايی به چراغ تو ببينم چه شود
يا رب اندر کنف سايه آن سرو بلند
گر من سوخته يک دم بنشينم چه شود
|
negah
اعضا
|
کجای کاری مومن؟
دال بده!
|
ahs_3860
اعضا
|
دلم ربوده لولی وشی است شور انگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
|
ahs_3860
اعضا
|
|
|
ز زرت کنند زیور به زرت کشند در بر
من بینوای مضطر چه کنم که زر ندارم؟
|
ahs_3860
اعضا
|