| پیام |
نویسنده |
pseudonature
Quoting: pseudonature راهيست بس دراز ره پر گهر عشق،،،
كاش قلبم درد پنهاني نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشت
كاش مي شد دفتر تقدير عشق
حرفي از يك روز باراني نداشت
كاش مي شد راه سخت عشق را
بي خطر پيمود و قرباني نداشت
Quoting: pseudonature راستي كاين خانه كه ملاي رومي تصوير كرده صورت نيكوي اين جهانست به معناي گلوباليستي آن و نيز صورت و بعد درون آدمي است به معناي اگزستانسياليستي آن،،،
Quoting: pseudonature محظوظ كردي و التفاتي تمام كردي،،،
|
pussy_lover
اعضا
|
|
|
21 Oct 2006 23:21 - # | ویرایش بوسیله: pseudonature
خسته ام، خسته ام
دلم آسمان صاف ميخواهد، دلم صداي رود مي خواهد بدون صدايي ديگر، دلم آرامش ميخواهد، چيزي مثل تمركز روي هيچ، چيزي مثل آرامش ابري و نرم يك خواب راحت در آغوش مادر، گريستني آرام در چشمهاي مادر، جايي كه آرامش كل جهان در آن جمع است،،،
فقط همين
|
pseudonature
اعضا
|
دلم رميده و خسته، بسان اسب تهيدست نگاه رميده از انسان، ياد كودكي كرد و چنين نگاشت بهر رندان،،،
امروز به سبك ديرينگان هستي، سوتكي برداشتم و باز،،،
دل خود را به صداي كودكي كردم كوك، مثل اوج پرواز،،،
من دميدم كه در او باز شود خاطر زردم آباد، كه چنان يك اواز،،،
سر زنم در هوس داشتن تو كه تو هم با من باش، و تويي آن همراز،،،
كه سر انگشت نگاه تو نيارست دلم را خفتن و نگاهي پر راز،،،
در سپيدار كلامت گل قالي پيداست، و چه زيباست و ناز،،،
و تو گفتي كه چه بد ساز و نوا ساز كني، منم و اين يك ساز،،،
|
pseudonature
اعضا
|
در هواي اين قفس
يك نفس، قدر تو بس
|
Akhmontezeram
اعضا
|
اي خسته فرود آي كه رندان همه جمعند...
من حرفي ندارم ولي عمر يه هو فرود نياد كه خيلي خطر ناكه .........
|
zongeleh
اعضا
|
|
|
Quoting: Akhmontezeram
در هواي اين قفس
يك نفس، قدر تو بس
ايهام داشت، كمي گره گشايي كن،،،
Quoting: zongeleh من حرفي ندارم ولي عمر يه هو فرود نياد كه خيلي خطر ناكه ........
من در هوس مرگ خود از بام پريدم، در چاه خزيدم، بر درگه و بر خانه همي خاك نشاندم، اما نشدم حاصل از آن جز هوس زندگي بيشتر از مرگ،،،
|
pseudonature
اعضا
|
Quoting: Akhmontezeram
در هواي اين قفس
يك نفس، قدر تو بس
ايهام داشت، كمي گره گشايي كن،،،
Quoting: zongeleh من حرفي ندارم ولي عمر يه هو فرود نياد كه خيلي خطر ناكه ........
من در هوس مرگ خود از بام پريدم، در چاه خزيدم، بر درگه و بر خانه همي خاك نشاندم، اما نشدم حاصل از آن جز هوس زندگي بيشتر از مرگ،،،
|
pseudonature
اعضا
|
Quoting: pseudonature من در هوس مرگ خود از بام پريدم، در چاه خزيدم، بر درگه و بر خانه همي خاك نشاندم، اما نشدم حاصل از آن جز هوس زندگي بيشتر از مرگ،،،
اينا راجبه عمر بود همش دستت درد نكنه خيلي زوق زده شدم
|
zongeleh
اعضا
|
اي خسته بيدار!
چه شد ان شور كه افكندي در اين دير ؟
همه خستگيت به ناز شاهدان ساكت وشلوغ اين سراي بدر كن
نفسي تازه درون كن
فرهاد وار تيشه بر اين كوه خسته فرو كن
چشمه اي زلال بهر تشنگان اين خانه ثمر كن
چه شد امتداد حكايتت كه انتظار امتدادش مرا چون انتظار ديدار يار در اول بار است. از يك سو پرالتهاب و در تكاپو و از سويي اسير و دربند.
احسان !
بشكن اين سكوت مرده را بشكن!
|
assworshiper
اعضا
|
|
|
ما را چو ره عشق تو شد راهنما
كژ راه رويم از سر بازار حريفان
من مست التفات همه رندان نظربازم و اين شاهد تازه قدم بر اين مقال نهاده كه الميراش نامند، گويي كه تنها منم كه خسته ام،،،
assworshiper
تو را بارگشت دوباره مبارك باد، رندي دردي كش چون تو، روح را به وجد مي آورد، برادر، عزيزي، خيلي عزيز،
چندي نبودم و حال كه بازآمدم اين سرا را بي توجه نيافتم،،،
رفقا، اين سراي از آن همه رندان است، بنگاريد تا ملتذ شويد و شويم،،،
مرا آن باده آريد تا به وجد نوشم و از دل بزدايم همه غم را
احسان
|
pseudonature
اعضا
|