Quoting: slash_rules
خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی دردو غصه
دیگه کابوس زمستون نمیبینی
توی خواب گلای حسرت نمیچینی
دیگه خورشید چهره ات و نمیسوزونه
جای سیلی های باد روش نمیمونه
دیگه بیدار نمیشی با نگرونی
یا با تردید که بری یا که بمونی
رفتی و آدمکارو جا گذاشتی
قانون جنگلو زیر پا گذاشتی
اینجا قهرنن سینه ها با مهربونی
تو تو جنگل نمی تونستی بمونی
دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی میگه
می دونم میبینمت یه روز دوباره
توی دنیایی که آدمک نداره
..........
آهنگی از سیاوش قمیشی به یاد فریدون فروغی