"/>
صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهاي سکسي
فیلم سکسي | سکسولوژي | خنده بازار | داستانهاي سکسي(English)
:سايت های سکسی جديد و ديدنی ، موزيک ، چت ، دانلود ، فيلم ، دوست يابی
 | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / فرهنگ و ادبیات / ««« مشاعره »»»
<< 1 ... 9 . 10 . 11 . 12 . 13 . 14 . 15 . 16 . 17 . 18 . 19 ... 401 . 402 . >>
پیام نویسنده
25 Jul 2006 22:05 - #


تو كز محنت ديگران بي غمي
نشايد كه نامت نهند آدمي

×××××
يار مـــردان خـــــدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه كه به آبي نخرد طوفان را


ravi_gham
مدیر
25 Jul 2006 22:39 - #


آنچه شيرين ميكند ايام را، مهر است مهر
پا مي فشاريد هرگز بهر آزار كسي
بر گشاييد از ره مردم نوازي بيدرنگ
روزگاري گر گره بينيد در كار كسي



hot_girl
اعضا
25 Jul 2006 23:13 - #


Quoting: hot_girl
آنچه شيرين ميكند ايام را، مهر است مهر
پا مي فشاريد هرگز بهر آزار كسي
بر گشاييد از ره مردم نوازي بيدرنگ
روزگاري گر گره بينيد در كار كسي


يار مفروش به دنيا كه بسي سود نكرد
آنكه يوسف به زر ناسره بفروخته بود

ravi_gham
مدیر
26 Jul 2006 02:34 - #


دلستانم چو شمع بستان تو می سوزد چه غم دارم که اين عالم به فرمان تو می سوزد
متاب امشب به بام من چنين دامن کشان ای مه که دارم آتشی د ر دل که دامان تو می سوزد
وصالت را نمی خواهم که مقدار تو می کاهد مکن اين آتش افشانی که دامان تو می سوزد

setareh_pak
اعضا
26 Jul 2006 03:57 - #


دل می رودزدستم صاحب دلان خدارا
درداکه رازپنهان خواهدشداشکارا

alixxx2005
اعضا
26 Jul 2006 04:42 - #


ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
دیبه ها بی کارگاه و دوک و جولا بافتن
گنج ها بی پاسبان و بی نگهبان داشتن
بنده ی فرمان خود کردن همه آفاق را
دیو بستن، قدرت دست سلیمان داشتن
در ده ویران دل اقلیم دانش ساختن
در ره سیل قضا، بنیاد و بنیان داشتن
دیده را دریا نمودن، مردمک را غوصگر
اشک را مانند مروارید غلطان داشتن
از تکلف دور گشتن، ساده و خوش زیستن
ملک دهقانی خریدن، کار دهقان داشتن
رنجبر بودن، ولی در کشتزار خویشتن
وقت حاصل خرمن خود را بدامان داشتن
روز را با کشت و زرع و شخم آوردن به شب
شامگاهان در تنور خویشتن نان داشتن
سر بلندی خواستن در عین پستی، ذرّه را
آرزوی صحبت خورشید رخشان داشتن

setareh_pak
اعضا
26 Jul 2006 14:07 - #


نگر تا شب تيره چون سوختيم
چراغي ز جان خود افروختيم

amin123
اعضا
26 Jul 2006 17:40 - #


نور چراغ ها ،چون خوشه هاي آتش در بوته هاي درد

راهي ميان ظلمت شب باز مي كند

همراه من،ستاره غمگين و خسته اي

در دور دست ها پرواز مي كند

setareh_pak
اعضا
26 Jul 2006 19:03 - #


setareh_pak
آقا : شنيدم كه گفت يكي مرد پارسي ... ندارد شقيه ربطي به گوز
آخه افروختيم كجا نور كجا

amin123
اعضا
26 Jul 2006 22:46 - #


Quoting: amin123

نگر تا شب تيره چون سوختيم
چراغي ز جان خود افروختيم


ما بي غمان مست دل از دست داده ايم
همراز عشــــق و همنفس جام باده ايم
اي گل تو دوش داغ صـبوحي كشيده اي
ما آن شـــــقايــــقيم كــه با داغ زاده ايم


ravi_gham
مدیر
<< 1 ... 9 . 10 . 11 . 12 . 13 . 14 . 15 . 16 . 17 . 18 . 19 ... 401 . 402 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

Powered by MiniBB