| نویسنده |
پیام |
|
|
سلام اول عذر خواهي كه نمي تونم زياد خودم ومعرفي كنم ولي به هر حال در وسط آب توي يه جزيره نفت خيز دارم هم كار ميكنم
|
|
|
|
|
الان 26 سالمه و مسئول بهداشت يه كشتي از شركت ملي نفت كش هستم
جاي شما خالي رو يآب كف كردم
اولين با 13 سالم بود كه از گرماي زياد جنوب ديگه كولر گازي جواب نمي داد بچه ها سر كلاس داشتن از گرما هلاك ميشدن خانم حيدري اجازه داده بود تا بچه ها مغنه رو از سرشون بردارن هم گرمم بود هم حالن اصلا جا نبود از خونريزي تمام پاهام داشت غش مي رفت آتوسا هم (احمق )كنارم نشسته بود از پشت احمق هي موهام و مي كشيد نميزاشت تو حال خودم باشم كم كم هي فهميد كه دارم ناراحت ميشم حالا براي اينكه از دلم دراره داشت كمرمو مي ماليد اولش گفتم نكن ولي اين كارش بهم آرامش مي داد دلم مي خواست محكمتر ولي با ظرافت اين كارو بازم برام انجام بدهانگار خودشم فهميد سرش و گذاشت رو ميز با چشماي قهوهايش از پايين تو چشمام نگاه كرد يه حس عجيبي تو من بيدار شده بود دلم مي خواست صورتم و ببرم نزديك صورتشتو چشماش نگاه كنم آروم با هم حرف بزنيمتو اين حالو هوا بودم كه احساس كردم يه قلپ خون سرد ريخت توي نوار بهداشتيم انگار از زير دلم كنده شده بود انقدر سرد بود كه تو اون گرما يه لحظه لرزيدم از اين حركت من نمي دونم چرا آتوسا خوشش اومد اينو از نگاهش فهميدم احساس كردم زير لب بهم گفت جون پاك قاطي كرده بودم حسابي كلافه شدم
|
|
|
زنگ پايان اون حالم با زنگ تفرح خورد بعد از اون كلاس زنگ بعدش ورزش داشتيم دلم ميخواست تو كلاس باشم نرم تو حياط براي ورزش ديگه از جام نرفتم تو حياط البته اكثرا به خاطر گرما بيرون نمي رفتن سرم وگذاشتم رو ميز تا آروم تر بشم دلم مي خواست آتوسا هم نره بمنه بازم باهام ور بره خوشام اومده بود جلوم از تو داشت ميخاريدولي چون پريود بودم بدم ميومد دست بزنم به خودم ولي از روي شلوارم داشتم اروم اروم خودم ومي ماليدم از قلقلكي بر اثر مالش نوار بهداشتي به كسم ميومد خوشم اومده بود هر چي محكم تر مي ماليدم بيشتر خوشم ميومدخلاصه هم با دستم خودم و ميماليدم هم پاهام و جمع كرده بودم كه بيشتر فشار بهم بياد كسي هم دستمو نبينه داشتم اه اه اه اه كوچولو داشتم ميكردم اخه اولين باري بود كه اين حالت شده بودم
|
|
|
ســــلام
تا اینجاش که جالب بود بی صبرانه منتظر ادامش هستیم...
فقط اگه لطف کنید و توی هر قسمت بیشتر بنویسید ممنون میشم
-=-=-=-=-
|
|
|
از صداي بالاي سرم يهو نفسم و توي سينم حبس شد داشت مي گفت سارا خانومي حالت جا نيست چند لحظه كه گذشت به خودمم اومدم صدا آشنا بود ملودي بود همكلاسيم دوختر مهربون و نانازي بود از تيپ وقيافش خوشم مي يومد با هم خيلي خوب بوديم صميمي براي هم درد دل مي كرديم هم تيپ هم بوديم
|
|
|
|
|
از صداي بالاي سرم يهو نفسم و توي سينم حبس شد داشت مي گفت سارا خانومي حالت جا نيست چند لحظه كه گذشت به خودمم اومدم صدا آشنا بود ملودي بود همكلاسيم دوختر مهربون و نانازي بود از تيپ وقيافش خوشم مي يومد با هم خيلي خوب بوديم صميمي براي هم درد دل مي كرديم هم تيپ هم بوديم
|
|
|
سرم وآروم بي حال از روي ميز بلند كردم بهش گفتم چيزي نيست ايدفعه يه كم خونريزيم زياده ضعف كردم بهم لبخند زد گفت : مي خواي برم با مدير صحبت كنم زنگ آخر وا نستي زودتر بري خونه . منم از خدا خواسته گفتم اگه بري بگي خيلي خوبه گفت باشه و رفت از جام بلند شدم تا برم دسشويي همش احساس مي كردم كه داره از نوارم به لباسام خون پس ميده يه طوري م بود همش احساس خيسي لاي پام بود رفتم دسشويي هنوز درست شلوارم و در نيورده بودم كه بازم احساس كردم دوباره يه چيزي ازم هرهر ريخت تو شورتم زير دلم همش خالي مي شددلم ميخواست زود تر شورتم ودر بيارم ببينم اون تو چه خبره البته كاملا نم پريودم به ديواره شورتم پس داده بودو شرتم خونابه اي بود وقتي كشيدم پايين ديدم يه مايع لزج كه با خون قاطي شده روي نوارم و گرفته تعجب كردم كه چرا ؟ به جاي خون اين چيه يه كم با انگشت براندازش كردم ليز بود بوش كردم يه بوي خاصي داشت ولي چون خونابهاي بو د زياد از بوش خوشم نيومدبا دستمال خودم وتميز كردم ديگه دلم نمي خواست اون نوار لاي پام باشه احساسه خوبي بهش نداشتم از طرفي نوار نو و جديدم از تو كلاس نياورده بودم اروم نوارو برداشتم دستمالو گذاشتم لاي پام شورتو شلوارم و كشيدم بالا تا برم تو كلاس از تو كيفم نوار بيارم نوارو توي مشتم گرفتم انداختم تو سطل بيرون زير دسشويي و داشتم صورتمم و تو ايينه ميديدم كه ديدم آتوسا از پشت داره من و تو ايينه نگاه مي كنه از بي حوصلگي گفتم نمي دوني آني رفتم دسشويي توش چه خبر بود حالم از خودم بد شد بعدم بي تفاوت رفتم بيرو ن از دسشويي به طرف كلاس از تو كيفم نوارو برداشتم و اومدم تا بزارمش تمام 3 تا دسشويي پر بود منتظر شدم بعد چند لحظه ديدم آتوسا از يكيش اومد بيرون من و كه ديد ،جلوشم انگار هل كرده باشه ترسيد جا خورد خودشو كشيد عقب دستش و برد پشتش بهش گفتم وا تو ديگه چته دختر از بغلم رد شد احساسم بهم مي گفت كه يه چيزي رو قايم كرده نمي خوا د من بفهمم ............
|
|
|
زودتر ادامه اش بده!
ببینیم این دخترا چی میکشن!
|
|
|
همش دلم مي خواست بفهمم تو دستش چيه پيش خودم گفتم حتما تو شرتش خودش و خراب كرده اومدم بيرون اونجا نبود . ملودي اجازم و گرفته بود كه من برم ،اسبابم و جمع و جور كردم و زدم بيرون تا برم خونه توي راه همش به احساس امروزم فكر مي كردم از دو سه تا كوچه نگذشته بودم كه با صداي دويدن پاي به نفر برگشتم ديدم ملودي داره مياد طرفمم بهم رسيد گفت ديدم تنهايي منم از ورزش جيم زدم تا تنها نري تا خونه با هم بريم شروع كرديم به صحبت كردن نا خداگاه نمي دونم چرا بحث به حال عجيب امروزه من رسيد براش ماجرا رو گفتم گفت: خيلي خري حشري شدي آبت اومده ارضاء شدي دختر تجربه باحاليه منم زياد اينطوري ميشم . من هميشه از ديگران حرفشو شنيده بودم ولي ايندفه خودم تجربه كرده بودم با زدن اين حرفا بازم حالي به حالي شده بودم دلم ميخواست ملودي بازم باهام از اين حرفا بزنه برق چشماي آتوسا حالت لباش و اون حرفي كه زير لب بهم زده بود تو ذهنم تجسم ميكردم نمي دونم چرا يهو ديوونه شدم به ملودي گفتم ميخوام تو اون كوچه خلوته اگه بدت نمي ياد يه دست از روشلوار بهم بمالي ببيني اينم آب منه با من اشتباه مي كنم .
گفت وا دوباره به اين زودي باحرف آبت اومد مگه ميشه ؟ بدون هيچي فقط ......... ديگه چيزي نگفت
|
|
|
|
|
واقعن که شما دخترا بعد بختین
|